ایران سبز
ایران سبز

ایران سبز

جمعه

                                 بسم رب المهدی 
خبری آمد ، خبری در راه است *** سرخوش آن دل که از ان اگاه است  
برای آمدنت انتظار کافی نیست
دعا و اشک دل بیقرار کافی نیست
خودت دعا بکن ای نازنین که برگردی
دعای این همه شب زنده دار کافی نیست 
  

بار دیگر جمعه ای آمد و عطر عاشقی در فضا پیچید و عاشقان سرمست از روز و عید دیگری بنام جمعه و سلامی بر صاحب آن . خدارو شکر که ما را از امت محمد ص قرار داد و اجازه داد که از مسلمانان باشم ( شهدالله و محمد رسول الله ) و اینکه از نوکران و شیعیان و غلامان وصی رسول الله و همه چیز او مولی امیر المومنین علی ع باشم .آقای من و مولا بار دیگر به در میخانه آمده ام سرمست مه از جام شراب شما کمی می بنوشم که مست شما باشم تا روز الست . آقای من شاهد من در روز جزا شما هستید که من جز نام شما و نام اجداد اطهرتان ع نام دیگری بر زبان نداشتم ...و اگر که نتوانستم طاعات و عبادات خداوند را درست بجا اورم و انواع جرمها و گناهان را انجام دادم ولی بواسطه .محبت شما و محبت اجدادتان از خداوند طلب مغفرت می کنم و درخواست بخشش را دارم زیرا که عشق شما ...اتشی است بر پیکره من پس با وجود ان شعله های اتش دیگر تاثیری ندارد ( محبت علی ع حسنه ای است که با ان ...
ضرری بر ادمی وارد نمی شود) و من دلخوش به ان هستم و اگر سالها هم در اتش دوزخ باشم میدانم که بواسطه
وجود شما نجات پیدا میکنم و پیش شما خواهم آمد .
مولای من جز نام تو نام دیگری ندارم و آقا و مولا و پیر و میر و سید و همه چیز من تویی و در راه تو نام دیگر معنی ندارد و من گویی نمی شنوم و نمیبینم جز نام تورا ( نام تو بردم لبم آتش گرفت ** نام تو ارامه جان من است)
مولای من دیگر بس است جدایی به والله درست است که ما گنهکاریم ولی تو بخشنده و صاحب عفو و کرم پس بیا  از گناه ما درگذر که گنهکار چشم امیدش به بخشنده است ، چقدر عاشق و چقدر منتظر و همچون تویی غایب به خوبات سر میزنی ولی از ما بدات نامی و نشانی نمیگیری هر چند من میدانم که تو همیشه با منی ولی کو چشم بینای من ( با صد هزار جلوه برون آمدی که من*** با صد هزار دیده تماشا کنم ترا ) مثل دیوانه ای که روز و شب نمیشناسد حالا این گردن منو و این ذوالفقار تو ، این صورت به خاک مالیده من پیش تو و این پاهای مبارک تو دوباره بر سر مزار شهیدان راهت و مومنان در سینه خاک رفته ات روضه غیبت میخوانم شاید رحمی کنی بر من .
به امید ظهور خورشید خدایا ، رازها در پرده تا کی
زغیبت قلبها آزرده تا کی ، ای گل زهرا کجایی
و تو ای مهر آفرین لطف خدایی
یا الله یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان یا مهدی ادرکنی و لا تهلکنی
به امید روز ظهور عاشقانت زنده اند ( هو یا منتظر)

تفاوتهای همسر یک جانباز و فوتبالیست!

این روز ها که لیگ برتر فوتبال به خواب تابستانی! فرو رفته بهترین فرصت برای بازیکنان است که بازارگرمی کنند و قیمت خود را بالا ببرند.
قرارداد های میلیونی که در مقابل چشم مسئولین فدراسیون بسته می شود نشان از عمق فاجعه دارد. قراردادهایی که در خوش بینانه ترین حالت و با نگاهی سالم و مطمئن، حداقل 350 میلیون تومان ناقابل، فقط و فقط برای 9 ماه بسته می شود .
ما تحمل شنیدن همه صدا ها را داریم .
تمام قد به احترام جانبازان عزیز ! 

 

 

مو بر تنم راست می شود. باز هم به یاد تمام درد و رنج های جانبازی افتادم که خانه نشین است و همسرش برای حل مشکل درمان شوهرش در مترو شهرم دست فروشی می کندبه راستی چه تفاوتی است میان همسر یک جانباز شیمیایی و یا یک جانباز قطع نخاعی با همسر یک فوتبالیست مشهور!
همسر جانبازی که برای پانصد هزار تومان دست فروشی می کند و همسر فوتبالیستی که با بهترین پوشش و جدید ترین مد روز در میهمانی های هم قشران خود یکه تازی می کند!یادم نمی رود سال گذشته در خیابان فوتبالیستی را دیدم که سن اش از 19 تجاوز نمی کرد اما ماشین زیر پایش بالغ برچندصد میلیون تومان قیمت داشت!
صد میلیونی که می توانست یکصد کپسول اکسیژن شود برای یکصد جانباز شیمیایی!چه دنیای مزخرفی است خدایا!
چه معادله نا برابریقضاوت با شما
ماشین یک فوتبالیست 18 ساله = صد کپسول اکسیژن برای یکصد جانباز شیمیایی!
چقدر هوای شهر کثیف است!
نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست عباس!

منبع صراط

شهیدان شاهد

  بببببب

«مردمان، مسافر کاروان مرگند، اما خود نمی دانند. مرگ، کاروان دار سفر زندگی است. کجاوه ثابت می نماید!


دل شهرنشینان، پرستویی در قفس است، پرستو را با گرما عهدی است که هر بهار تازه می شود. وطن پرستو بهار است و اگر بهار، مهاجر است از پرستو مخواه که بماند. اما وطن مألوف پرستوی دل، فراسوی گرما و سرما و شمال و جنوب در ماوراست.

اهل هجرت که کاروانیانند و کشتی نشستگان، خوب می دانند این خمودی که شهرنشینان را گرفته از چیست!» (شهید« سید مرتضی آوینی»- راز خون/ص178 )

**********************

شهیدان در غربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند و پیکرهاشان زیر شنی تانک های شیطان، تکه تکه شد و به آب و باد و خاک و آتش پیوست، اما راز خون آشکار شد. راز خون را جز شهدا در نمی یابند.

گردش خون در رگ های زندگی شیرین است اما ریختن آن پای محبوب شیرین تر و نگو شیرین تر، بگو بسیار شیرین تر است.» (شهید« سید مرتضی آوینی»- راز خون/ص189 )

اا


برای دخترم نرگس

بنام او که خالق یاس ونرگس است

یا رب المهدی بحق المهدی اشف صدر المهدی بظهور الحجت  

 

 

ای روح دعا سلام مهدی

هزار و اندی  بهار وخزان گذشت ونیامدی.سالهاست نگاهم پشت پنجره ای که متعلق به فرداست قاب گردیده وگرد وغبار هجران برآن سایه افکنده.

عمری است که برای آمدنت بی قرارم. یابن الزهرا.ببین از فراقت سخت بارانیم. ببین ثانیه ها چگونه از هجر تو بغض کرده وبه هق هق افتاده اند.

آقا جان!حیف نیست ماه شب چهادره پشت ابرهای تیره وپاره پاره پنهان بماند.حیف نیست دیده را شوق وصا ل باشد ولی فروغ دیده نباشد.

بیا وقرار دل بیقرارم شو. بیا وصداقت آینه را به زلال آبی نگاهت پیوند بزن. بیا تا سر به دامانت بگذارم وعقده های چندین ساله ام را باز کنم. تو که معنای سبز لحظه هایی بیا تو که ترنم الطاف حق تعالی بیا.

بیا که از هجرت چون اسپندی بر آتشم. یوسف فاطمه!کی طنین دلنواز انا بقیه ا... تو از کعبه مقصود جانها را معطر می نماید. کی کعبه به خود می بالد وزمین بر قامت دلربایت طواف عشق می گزارد وجان در سعی وصفای نگاه تو محرم می شود ومناسک حج وقربان را بجای می آورد. برای آمدنت تمام دلهای عشاق دنیا را به ضریح چشمهای قشنگ وعباس گونه ات گره زده ایم ودر مراسم اعتکاف شبهای فراق برای گرفتن حاجتمان دست به دعا برداشته ایم. آقا جان برای آن لحظه که سبز پوش با پرچم یالثارات الحسین در انتهای افق غباری بپا می شود وتو با ذوالفقار حیدر وسوار بر اسب سفید قصه ها می آیی لحظه ها را بدست باد می سپارم.

بگذار صادقانه بگویم که کهانسالترین آرزوی دلم آرزوی وصال توست!آرزویی که برای بدست آوردنش تمام کلافهای عمرم را به بازار معشوق فروشان برده ام وخودم را در جرگه خریداران یوسف زهرا(س) قرار داده ام.

نازنینم!تو زیبا ترین دلیل برای شبهای قدر وشب زنده داریهای منی تو ضیاعین ودلیل امن یجیب منی .

آقا جان! می خواهم برایت قصه بگویم . قصه سیب وگندم ومردی که سالهاست در میان مردمک چشمم ایستاده.قصه خوشه خوشه انتظار وچشمانی که درو میکنند.قصه باران وسطرهایی که دلواپس پونه هاست،قصه اسب وخیال آمدن تو در باران،قصه هایی که مشق هر شب من است.

کاش می شد واژه ها را شست وانتظارراتفسیر کرد ولی افسوس...

میدانی مرز انتظار کجاست!؟آنجا که قطره اشک منتظری سدی از دلواپسی ساخته وقطره قطره انتظار را ذخیره می کند،آنجا که وجودش چون جرعه ای آب از تشنه ای رفع عطش می کند آنگاه که می فرماید اگر شیعیان ما مرا به اندازه قطره ای آب بخواهند هر لحظه ظهور من نزدیکتر می شد.

حس می کنم نزدیکی آنقدر نزدیک که با آمدن یک نسیم تو را احساس کرد وبویید.

خوب می دانم که آخر دل سنگ وطلسم نحس قصه را می شکنی وآنگاه زمان وصل وجان نثاری می رسد.

پس بیا از پس کوچه های انتظار ،بیا که شعرهایم بی قافیه مانده اند،بیا که با آمدنت گم میشود در تبسم تو بغض چندین ساله ام،بیا که غزلهایم مضمون ندارند ومثنوی عشق نا تمام است0

محبوبم!هر روز که میگذردبیشتر از قبل دلم برایت تنگ می شود. عشق تو سراسر وجودم را فرا گرفته و اگر دلم را بشکافی بر لوح آن نام تو حک گردیده واکنون ای بهار عشق!می ترسم از خزان عمر,ترسم از ندیدن است بگو که تا خزان من آیا فرصت بهار دیدن است؟

یابن الزهرا!"لیت شعری أین استقرت بک النوی". کاش میدانستم که کجا وکی دلها به ظهور تو آرام خواهند گرفت.

بنفسی أنت!

به جانم سوگند که تا طلوع صبح صادق به انتظارت خواهم ماند ولحظه ها را با تمام سنگینی به دوش می کشم وسکوت ثانیه ها را به ازای فریاد زمان تحمل می کنم فقط برای رسیدن به لحظه با شکوه وصا لت .

آقا جان!

دروادی انتظار زمان را بنگر که چگونه از هجر تو همچون شمع ذره ذره آب می گردد0 کی می آیی که قطره ها به دریا بپیوندند؟خیبر گشای فاطمه(س) کی می آیی؟

کی می آیی که کران تا بیکران دلم را برایت چراغانی کنم وچشمانم را فرش قدومت نمایم؟

بیا که بهار بی صبرانه مشتاق آمدن توست وقلبم جویبار اشکهایی که هرروز وشب برای فراق تو ریخته می شوند.

یاس سفیدم!بیا که با ظهورت آیه"والنهار اذا تجلی" تأویل گردد0 بیا که چشمه سار وجودم سخت خشکیده وفریاد العطش برآورده،بیا تا از نرگس چشمانت عطری برای سجاده ام بگیرم0بیا ومرا زائر شهر قاصدکها کن،بیا...

دلم برای ورود هر عشقی غیر از عشق تو بن بست است ودیده ام جز برای فراق تو نمی بارد. بیا که هجر توآیه"ان عذابی لشدید" را تفسیر می نماید. آقا جان!بحق کوچه وچادر خاکی بیا، بیا ورأس سبز شاپرکهایی باش که در جستجوی قبر یاس سرگردان کوچه های هاشمیند.

ای پیدا ترین پنهان من!

تا تو بیایی مروارید چشمانم رابرای سلامتیت صدقه می دهم وبرای آمدنت روزه سکوت می گیرم وبا جام وصال تو افطار می نمایم. نذر کرده ام که بیایی تا جان شیرین را فرش قدمها یت نمایم. پس بیا که نذر خود را ادا کنم.

ای آفتاب عمر!

تا تو بیایی انتظار را قاب میکنم وبر لوح دلم می کوبم. فریاد را حبس می کنم وبه سکوت اجازه حضور می دهم. در نبود تو جام تلخ فراق را سر می کشم وسر به دوش هجران می نهم وبرای آمدنت دعا می کنم. به امید آنروز هزار وصد وهفتادمین شمع را روشن می کنیم ومنتظرت می مانیم.

به خدای کعبه می سپارمت وسبد سبد نرگس ویاس چشم براهی میکنم.

کاش می شد که خدا

اجازه ظهورت می داد

کاش می شد

که در این دیار غربت

ومیان موج غمها

به سکوت سرد وسنگین

رخصت خاتمه می داد

کاش می شد

جمعه ما

شاهد ابروی زیبای تو می شد

دیده نا قابل ما

فرش کیسوی تو می شد

کاش می شد

انتظار منتظر بپایان رسد

وهوا میزبان یاسها و

نسترنها

خاک پای مهدی زهرا شود

کاش می شد

تو هم از انتظار خسته شوی و

برای فرج دعا کنی

کاش می شد...

درد دل با امام زمان عج

 

السلام علیک یا ابا صالح المهدی
سلام بر توای خاص ترین وپاک ترین نعمت خدا.
سلام برتوای مهدی ای پسرمحمد و علی
ای نوگل بهار جنت و ای پسر فاطمه کجا هستی؟

می دانم که ناله ی دلم رامی شنوی و اشکهای سرازیرم رامی بینی.
ای ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آرزوی قلبی ما و ای شمیم عطر بهشت
کجا بروم تا پیدایت کنم؟

هر جمعه که می گذرد و نمی ‌‌‌‌آیی
گویی روزبه روز قلبم پیرتر می شود.

ای مولاجان تاکی درانتظارت گریان بمانم؟

ای حجت خدا هیچ کسی جزتودرمان دردها نیست.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
آیا راهی برای دیدارت هست؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
آیا روزی خواهد رسید که چشمان اشک بارم
به یمن برکات قدومت روشن شود؟
آیاخواهم توانست یکی ازعاشقان خالصت باشم؟

ای خورشید تابان اهل بیت و ای ماه نورانی اسلام محمدی
دیگر اشکهایم یارای دل خسته عاشقم نیست.

ای نور چشمهای منتظر
قسم به ذره ذره ی عشقی که برای تودرسینه ام می تپد
منتظرت می مانم
و با اراده ای محکم
و دلی غمدیده از دوریت
عهد می کنم که هرگز از بیعت باتوبرنگردم.

ای مولا بیا که دل به تنگ ‌‌‌‌آمده
بیا که برای جگرهای سوخته ی ما التیامی جزظهورت نیست
و هیچ مرهمی گواراتر از دیدار تو  زخمهای داغدیده راتسکین نمی دهد.

بیا که دلم از فراقت ‌آتش گرفت.
بیا ای قاصد ‌آزادگی و پیام ‌آور کربلای حسینی.

بیا ای فرزند قرآن!
بیا ای ناجی ما و ای بهار دلها!
بیا که دل خسته ام تو را می طلبد
و تویی تمام آرزوی منتظران عاشق.

اگرزمان موعود فرا رسید
و من ازجهان چشم فروبسته بودم
بدان که تا آخرین لحظه ی زندگی منتظرت ماندم.
بدان که ضربان قلبم به عشق تومی تپد.

فریاد ازخدا می خواهم و ناله ازدل برمی آورم
که چرا ازمحبوبترین عاشقان دورم.

پس توای پروردگار مهربان و بخشنده !
جمال پاک و منزه فرزند زهرای اطهر را
برای ما ظاهر ساز  

 

 


و آن مروارید درخشان را از پرده غیب برون آر
که دلهای سوخته و دستهای به دعا برداشته مان
محتاج و نیازمند دستهای عدالت گسترش است.

ای خدا بیا و رحمی براین بندگان حقیر درگاهت بفرما
و ظهور مولایم مهدی را نزدیکتر کن.

ای خداوند کریم،
این عاشقان رنجیده را
به وصال دستهای پر برکت امام زمان برسان
و ما را از رهروان مهدی و عاشقان راه حق قراربده.

به امید روزی که با لطف خدا و ظهور مهدی موعود (عج)
اشکهای انتظارمان تبدیل به گلستان گلهای عشق محمدی شود.


اللهم عجل لولیک الفرج

دیروز و امروز

دیروز: الو! الو ! یاحسین . آنجا جبهه است؟؟؟

امروز: عشق بی پاسخ ، شماره مورد نظر در دسترس نمی باشد

دیروز: خدا همراهمان بود

امروز: همراه اول

دیروز: پلاکها آدرسی از بهشت...

امروز: همه آدرسها گم ...

دیروز: زنده باد بسیجی و بی حجاب محتاج نگاه دگران است

امروز : مرگ بر بسیجی و نگاه زاده ی علاقه است ، حجاب کیلویی چند؟

دیروز : آهنگران و صدای خاطره ها

امروز: انریکو و شکیلا

دیروز: آب و آیینه و قرآن و خدانگهدار

امروز: گودنایت و بای بای

دیروز: جبهه ، جنگ و کربلا

امروز: بزن به سیم آخر، دیوونه شو مثل ما

دیروز : ماشین اداره: بیت المال

امروز ماشین اداره: مال البیت

دیروز: پای مصنوعی و دستان نامرئی

امروز: هپاتیت و اعتیاد

دیروز: نه شرقی ، نه غربی ، جمهوری اسلامی

امروز :تئوری قرص های اکستاززی

سلام بر چشمان شیشه ای  دیروز:

امروز: یک میلیون جراحی بینی ، لنزهای رنگی

دیروز: آژیر قرمز ، اضطرابهای زرد ، انتظارهای سپید

امروز: عشقهایی کز پی رنگی بود

دیروز: سفر به چزابه ، بوی پیراهن یوسف ، از کرخه تا راین

امروز: توکیو بدون توقف

دیروز:غروب جمعه یعنی انتظار

امروز : غروب شد بازم خیالت به سرم زد 

دیروز و امروز و فردا

 

دیروز از هرچه بود گذشتیم 

امروز از هرچه بودیم
آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز
دیروز دنبال گمنامی بودیم امروز مواظبیم ناممان گم نشود.
جبهه بوی ایمان می داد
اینجا ایمانمان بو می دهد.
جبهه سرزمین صداقت بود
اینجا پر از حسادت.
جبهه زمین جوانمردی بود
اینجا جوانمردی بر زمین می خورد...

راستی بر سر ماه چه آمده است ...؟؟؟؟ 

غربت

عصر غربت لاله هاست ، اینجا کسی دیگر از شهیدان نمی گوید از آنان که تلاطمی هستند در این دنیای سرد و سکوت  ما بعد از شما هیچ نکردیم ، چفیه هایتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم .پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود امروز گمنام مانده است .کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود و دیگر کسی نیست که در وصف گلهای لاله شاعرانه ترین احساسش را بسراید و بگوید چرا آلاله آنقدر سرخ است
چرا کسی نپرسید مزار باکری کجاست ؟؟؟
چرا وقتی گفتیم : یک گردان که همگی سربند یا حسین ( ع ) بسته بودند شهید شدند کسی تعجب نکرد
چرا وقتی گفتند : تنی معبر عبور دیگران از میدان مین شد شانه ای نلرزید
چرا نمی دانیم شیمایی چیست و زخم شیمیایی چقدر دردناک است و چطورمی شود یک عمر با درد زیست نمی دانم که چرا کسی نپرسید چگونه خدا خرمشهر را آزاد کرد !!!!
ای شیهدان ما بعد از شما هیچ نکردیم
آن ندای یاحسین ( ع ) که ما را به کربلا نزدیک و نزدیکتر می کرد دیگر بگوش نمی رسد .
یادتان هست که گفتید سرخی خونمان را به سیاهی چادرتان به امانت می دهیم .
ما امانت دار خوبی نبودیم و خونتان را فرش راه رهگذاران کردیم .
یادتان هست هنگامی که گفتید :
رفتیم تا آسمانی شویم و شما بمانید و بگویید که بر یاران خمینی ( ره ) چه گذشت
آری بسیجیان و شهیدان زنده امروز ما می دانم که از آن روزی که تمام شهیدان را بدرقه کردید و برگشتید دلهایتان را در سنگرها جا گذاشتید
می دانم که هنوز هم دلهایتان هوای خاکریزهای جنوب را می کند و می دانم که دیگر کسی از بسیج نمی گوید
ولی بدانید که تا شما هستید ما می توانیم از همت بشنویم
و از خاطرات حسین خرازی لذت ببریم
تا شما هستید میدانم که رهبر تنها نیست
و تا شما هستید تنها عشق تنها میاندار این عرصه است ...
 ما ماندیم تا امروز از آنان بگوییم
و فریاد برآوریم «‌ ما از این گردنه آسان نگذشتیم ای قوم »
ما ماندیم که نه یک هفته بلکه سالهای سال از آنان بگوییم .
چرا که خون آنان است که می تپد .
و یادمان نرود که اگر امروز در آسایش زندگی می کنیم مدیون آنانیم .
مدیون حماسه هایی که آنان آفریدند .
یادمان نرود که ما هنوز باید جواب بدهیم که :
بعد از شهدا چه کردیم . بعد از شهدا چه کردیم ...

منش امام در کلام فرزند (گذشته ای نه چندان دور)

ی


حجت‌الاسلام حاج سیداحمد خمینی امروز در یک مصاحبة مطبوعاتی شرکت کرد و نقطه نظرهای خود را پیرامون مسائل مختلف روز بیان کرد:



حجت‌الاسلام حاج سیداحمد خمینی قبل از طرح سؤال خبرنگاران اظهار داشت:

 ابتدا لازم می‌دانم یکی دو مسئله را تذکر دهم اول این که ما منسوبین حضرت امام باید توجه داشته باشیم که فقط به علت نزدیکی با ایشان است که با ما مصاحبه می‌شود و یا به ما احترام می‌شود .و الا خود ما که چیزی نیستیم و ویژگی‌هایی نداریم. نه زندان رفته‌ایم و نه شکنجه شده‌ایم. و نه در فلسفة غرب و شرق اهل نظریم و نه در فقه و اصول، مجتهد. نه ادیب ایم و نه منطقی. فقط و فقط منسوب امامیم. پس باید دقیقاً توجه کنیم که اگر امام نبودند هرگز کسی ما را بدان صورت نمی‌شناخت تا با ما مصاحبه کند. پس من من نکنیم که هیچیم. من چون فرزند امام هستم می‌آیند و با من مصاحبه‌ای می‌کنند چاپ می‌کنند و آن را تیتر می‌کنند. و الا از قبیل من زیادند و از من بهتر بسیار بیشتر. در حوزه‌های علمیه سراسر ایران از قبیل ما فراوان، که کسی با آنان مصاحبه‌ای نمی‌کند لذا باید توجه کنیم که از انتساب سوءاستفاده نکنیم که خلاف شرع مبین است.  و ادامه که در این مجال نیامده ...

اقدامات غرب جهت مخدوش کردن ظهور

1 ـ یکی از بزرگترین فعالیتهای تبلیغاتی که مستقیماً در باره اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) توسط دشمنان در این ایام انجام گرفته، فیلم «نوسترا داموس» است که سه ماه متوالی در شبکه های تلویزیونی آمریکا به نمایش گذاشته شد.در این فیلم حضرت مهدی(عج) با لباس عربی نشان داده می‌شود که هر کاری را با فشار یک کلید انجام می‌دهد و در اثر اقدامات او خونریزی زیادی شده و تعداد زیادی یتیم و بیوه بر جای می‌مانداین فیلم سرگذشت زندگی ستاره شناس و پزشکی فرانسوی بنام «میشیل نوسترا داموس » است که نزدیک به ?00 سال قبل می زیست.

 

وی پیشگوییهای خود را درباره آینده به رشته تحریر درآورده که مهمترین آنها پیشگویی او درباره ظهور نواده پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مکه مکرمه و وحدت بخشیدن به مسلمانان و به زیر پرچم خود درآوردن آنها و پیروزی بر اروپائیان و ویران کردن شهر و یا شهرهای بزرگ سرزمین جدید ( آمریکا ( است.و به نظر می رسد لابی صهیونیست و اطلاعات آمریکا در ساختن این فیلم دست داشته باشند و هدف آنان از تهیه این فیلم بسیج نمودن ملتهای آمریکا و اروپا علیه ایران و مسلمانان است، زیرا آن را خطری می پندارند که غرب و تمدن آن را تهدید می کند، بویژه وقتی آنچه را که بر پیشگویی «نوسترا داموس» اضافه نموده اند مورد توجه قرار دهیم؛ و آن اینکه آمریکا بعد از شکست اروپا به دست حضرت مهدی (علیه السلام) و نابودی موشکهای غول پیکر و دیگر شهرهای آن، جهت رویارویی با آن حضرت به بستن یک پیمان همکاری با روسیه اقدام نموده و سرانجام بر وی پیروز می گردند!

 

این کتاب هم از نظر ارزش علمی کتاب و نویسنده جای بحث دارد و هم اینکه به صورت رمزی و ابهام آمیز نوشته شده که قابل تفسیر به صورتهای گوناگون می باشد.

 

مسئله این نیست که غربیها اعتقاد به ظهور مسیح (علیه السلام) یا مهدی(علیه السلام) و یا اعتقاد به پیشگوییهای نوسترا داموس دارند... بلکه بر این باورند که خطر خیزش اسلامی و تمدن الهی، تمدن مادی آنها را تهدید نموده و سلطه ظالمانه آنها را بر ملتهای جهان از میان برمی دارد. از این رو از هر عنصر اطلاعاتی استفاده می کنند تا زنگهای خطر را درگوش ملتها به صدا درآورند و موافقت و پشتیبانی آنها را جهت اجرای تمام نقشه های استعماری خود در حال و آینده جذب نمایند. بنابراین به حساب باور و عقیده خود ناچارند در مورد امام مهدی (علیه السلام) تبلیغات آنچنانی نموده و دست به تهیه فیلم بزنند و از آنجایی که با موج آگاهی بخش اسلام- که نسبت به رهبر موعود افزایش خواهد یافت- روبرو می شوند، ناگزیر تر شده، و در صورت صحت امر ظهور ، و آشکار شدن آن بزرگوار با او رویارویی کنند .