ایران سبز
ایران سبز

ایران سبز

تفکر انقلابی


دیوار اتاق رهبرانقلاب مزین به لحظه شهادت

دانش آموز سیزده ساله "محمدرسول رضایی" است.
او از تبار "حسین فهمیده" بود
 و روح استکبارستیزش باعث شد تا طبق سفارش او
 همکلاسیهایش روز تشییع او

پرچم استکبار را به آتش بکشند.

خدا

گروهی خدا را از روی ترس عبادت میکنند که این عبادت بردگان است

 

گروهی خدا را به امید بخشش پرستش میکنند که این پرستش بازرگانان است

 

گروهی خدا را از روی سپاسگذاری میپرستند که این پرستش آزادگان است

 

شما جزء کدامین هستین؟

حجاب


هر چه بیشتر به شاخ و برگ گل نظاره می کرد،  

بیشتر محو زیبایی اش می شد.
دستش را دراز کرد تا در اختیار بگیرد...
ولی خارها مزه درد را به او چشاندند تا دریابد
اگر حفاظی برای گل نبود، چنین با طراوت و زیبا نمی ماند.

کنترل زد

 

 

چند روزی سرم برای  کاری  نوشتاری توی خونه  گرم بود.

کاری بود که باید زودی تحویل اداره  می‌دادم!

در اوج امتحانات، استرس سر موقع تحویل دادن کار هم برایم قوز بالای قوز شده بود!برای همین، بیشتر از قبل در حین انجام کار از کلید ترکیبی کنترل ز ِد (ctrl+z)(همان undo) استفاده می‌کردم تا اشکالات حالت قبلی را برطرف و یا با حالت جدید مقایسه کنم ببینم کدام بهتر است!
هر وقت به مرحله‌ای می‌رسیدم که قسمتی از طرح کامل شده بود، با
ctrl+s آن را ذخیره و ادامه می‌دادم.
پیش تر به خودم می گفتم ای کاش زندگی ما هم (
ctrl+z) داشت، هر وقت می‌دیدیم اشتباه کردیم خیلی راحت به حالت قبلی بر می‌گشتیم، اصلاح می‌کردیم، جبران می‌کردیم و ... و هر وقت مطمئن شدیم دیگر خطائی در کار ما نیست با (ctrl+s) آن را ذخیره و همان راه را ادامه می‌دادیم...

اما حالا که نگاه می‌کنم می‌بینم خدا چیزهای با ارزش‌تر از (ctrl+z) در وجودمان قرار داده، چیزهایی مثل وجدان، تأمل، عاطفه، دقت، صبر، ظرافت، خود نگهداری، شجاعت و ... چیزهایی که اگر هر کدامشان را به موقع بکار بگیریم دیگر جایی برای کنترل ز ِد باقی نمی‌ماند...

۱۴ خرداد و ۱۵خرداد

  عینیتِ آرزوی هزار ساله شیعه، روح اللهی بود که با عصا و ید بیضای موسوی و بیان و فرقان مصطفوی به نجات مظلومان کمر بست و دیده مستضعفان را به نور امید روشن ساخت. .او به همه جهانیان فهمانید که تکامل و زیستن چون علی (علیه السلام) و شهادت در قالب مرگ طبیعی، افسانه نیست. او معنی حقیقی شجاعت و عزت را در صفحات تاریخ حک کرد.

این ذخیره الهی شیعه با رفتنش دنیایی را داغدار خود کرد و الفاظ را نیز به سوگ نشانید. کجاست او که با رهبریش جهانی را لرزاند و با عطوفت پدرانه اش هزاران مرد را چون کودکان به گریه در آورد؟

او که بود که مسلمانان بار دیگر یتیم شدند و پرچم عزا برافراشته شد؟

که امام هفتم شیعیان از او این گونه یاد می کند: مردی از اهل قم، مردم را به حق دعوت می کند. گروهی از مردم با او گرد می آیند که همانند تکه های آهن مستحکم اند، بادهای سخت آنها را نمی لرزاند و از جنگ و مبارزه به ستوه نمی آیند و از دشمن نمی هراسند. آنان بر خدا توکل می کنند و عاقبت با متقین است.

آری! امام خمینی «رحمة الله علیه» عینیت آرزوی هزار ساله شیعه بود. 

  

  

سالهاست که وقتی به پانزده خرداد می رسیم، خیل مشتاقان زیارت مرقد مطهر روح خدا، امام خمینی(رحمةالله علیه)، به قصد تقرب و تبرک، به سمت مرقد ایشان روانه می شوند. شور و شوقیست شگفت در این امت.

اما ... به لطف رنگ سرخ 15خرداد، لشکری دیگر نیز به قصد و نیاتی نامعلوم(!!!) عازم سفر اند، منتها از مسیری که باید پشت به آرمان ها کرد و رفت! مسیری که یک طرفه است به سمت عیش. جاده ای که برای فراموش کردن سبب تعطیل بودن اوقاتش، باید ضمیرت را بسپاری به نوای "شش و هشت" شیطان!

و در این روز چه آسان می شود مسیر را پیدا کرد. نیتت را که برای خودت صاف کنی، دلت مقصد را مشخص می کند. یا می بردت سمت نور و روشنایی بخش دالان های دلت می شود، و یا سمت سرمستی، که خوشی های آبکی را همراه با نسیم ملایم گناه تقدیمت می کند! پس در انتخاب مسیرتان دقت کنید. راه جماران و حرم مطهر از جاده چالوس نمی گذرد! از راهی بروید که ریگ هایش رنگ خوشگذرانی هاییست که زیر پا گذاشته اید و روانه حرم شدید تا شاید محرم شوید! 

                                 

زن یا گوسفند

می گفت در مراکز روسپی گری آمریکا ؛ زنان فاحشه چهار دست و پا روی سکو این ور و اونور می رفتند تا مردی یکی از اونها را انتخاب کنه و برای کام گیری از اونها پول بپردازه می گفت اینها زنانی بودند که بایست قسمت اعظم فروش تن خود را به مسئول مرکز که یه زن میانسال بود و بهش ... می گفتند پردازند باورم نمی اومد که زن مثل گوسفند بفروش برسه و ازش بصورت سازمان دهی شده فقط بهره جنسی ببرن 

گوسفند - منجاب 

تا اینکه مطلبی را در یکی از وبلاگها خوندم که در زیر اونو آورده ام ؛ آره ما هم زمونی در ایران خودمون مراکز بهره کشی از زنان ایرانی را بصورت سازمانی داشتیماین مراکز روسپی گری نبودند بلکه داشتن عزت زن را می فروختند بلکه داشتند انسانی بودن زن را می فروختند اونها زن را با گوسفند اشتباه گرفته بودندحالا این متن را بخونید  

 

(برگرفته از آدرس http://oldpilot.blogfa.com/post-339.aspx 

نگاهی به پدیده روسپی گری در ایران ...

اکثر اون هایی که سن و سالی ازشون گذشته و دوران پیش از انقلاب رو یادشون می آید ، خوب به خاطر دارند مراکزی در تهران و شهرستان ها وجود داشت که در آن زنان روسپی زندگی می کردند و کالای خود را که همانا ارائه  تن خویش برای دقایقی به مردان هوس باز بود ، از این گذر درآمدی کسب کرده و زندگی فلاکت بار خود  ادامه می دادند .. این که چگونه  زنان جوان و بزک کرده سر از این  محل های بدنام در آورده و همانند یک کالا دست به دست می شدند ، داستان مفصل خودش رو داره . که قصد دارم برای آگاهی عزیزان جوانی که فقط نامی از چنین محله هاای شنیده اند ، به طور خلاصه بیان کنم . این گونه مراکز معمولآ با نام های متعددی شناخته می شد . که در تهران به آن شهرنو ، قلعه و یا  جمشید  می گفتند .  بعد از انقلاب تمام خانه های آن محله با خاک یکسان شده و تبدیل به فضای سبز و پارک زیبایی شد .

این که چه گونه بانوان جوان سر از این گونه نجیب خانه ها در می آوردند ، داستانی بس مفصل دارد که فقط می توان به این نکته اشاره کرد که باند های مافیایی متعددی در تجارت ، نقل و انتقال و زورگیری از زنان مفلوک وجود داشت .  که معمولآ دستمایه اغلب فیلم سازان وطنی پیش از انقلاب قرار می گرفت . به عنوان نمونه می توان به فیلم های " خاطر خواه " ، دشنه ، سوته دلان و غیره اشاره کرد . روسپیان با ساکن شدن در این گونه محله های بدنام ، علاوه بر داشتن سرپرستی پیر از قماش خود که آن را خانم رئیس می نامیدند ، معمولآ تعدادی گردن کلفت چاقو کش هم در مقام حامی یا بهتره بگوییم زور گیر ، در اطراف آن ها می پلکیدند . در این میان آن هایی که از بر رویی زیبا برخوردار بودند ، هریک معشوقه خصوصی یکی از شرور های محله بوده که بخش زیادی از درآمدشان نصیب آنان می شده است  . در این میان نباید از نقش واسطه ها یا همون قوالان غافل بود . این افراد که در حقیقت به نوعی مالک زنان محسوب می شدند ، همانند کالایی از آن ها استفاده می کردند .

در آن روزگار برای جلوگیری از انواع بیماری های واگیر ، روسپی ها زیر نظر وزارت بهداشت مرتب معاینه شده و در همان محله نگهداری می شدند . مردان هوس باز برای ارضای تمایلات خویش بعد از ورود به قلعه ، با سرک کشیدن به خانه ها که در آن زنان تن فروش در یک ردیف به صورت نیمه لخت نشسته بودند ، بعد از انتخاب با خریدن ژتون از خانم رئیس ، به اتاق محقر روسپی که اغلب با تختی زوار در رفته ، پنکه ای قدیمی و یخچال کوچکی تزئین شده بود ، و دیوار های آن منقوش به تصاویر ستارگان سینمایی بود ، مشغول کام گیری می شدند . گاهی هم دیده می شد بعضی از مردان هوس باز حرفه ای با شنیدن آوازه حضور زنی زیبا در یکی دیگر از شهر های کشور ، برای کام گیری راهی آن دیار غریب می شدند !! فراموش نکنیم که مافیای قدرت برای حفظ و تداوم بهره گیری از کالاهای خویش ، علاوه بر استفاده از اهرم زور توسط اوباشان خود ، با گرفتن انواع سفته دست و پای آن بیچاره ها را هم از نگاه قانونی می بستند . تا هیچ گاه فرار نکند .

دکتر چمران و ولایت مداری

با خودش عهد کرده بودتا نیروی دشمن در خاک ایران است بر نگردد تهران.نه مجلس می رفت،نه شورای عالی دفاع.یک روز از تهران زنگ زدند.حاج احمد آقا بود.گفت:به دکتر بگو بیاد تهران.من گفتم:عهد کرده با خودش،نمیاد.
گفت:نه،بگو بیاد.امام دلش برای دکتر تنگ شده.من رفتم و به دکتر گفتم.جواب داد:چشم،همین فردا می روم.
خاطره ای از شهید دکتر مصطفی چمران

نامه عاشقانه(سوال)

این نامه عاشقانه کدام شخصیت است؟

همسر عزیزم؛

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم؛ در این مدتی که مبتلا به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم، متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه‌ی قلبم منقوش است.

 عزیزم؛ امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. (حال) من با هر شدتی باشد می‌گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمده، خوش بوده. الآن در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتاَ جای شما خالی است. فقط برای تماشای شهر و دریا، خیلی منظره‌ی خوش دارد.

 صد حیف که حبوب عزیزم، همراهم نیست که این منظره‌ی عالی به دل بچسبد. به هر حال امشب، شب دوم است که منتظر  کشتی هستیم. از قرار معلوم و معروف یک کشتی فردا حرکت می‌کند... . خیلی سفر خوبی است. جای شما خیلی خیلی خالی است. دلم برای پسرت قدری تنگ شده... . 

                     قربانت...؟ ایام عمر و عزت مستدام