ایران سبز
ایران سبز

ایران سبز

فاطمیه

تارو پود مصطفی یک لاله  بود آن هم بسوخت...
من بی خیال حرمت مادر نمی شوم

با هر که غیر اوست برابر نمی شوم

ما راهمان ز دشمن مرتضی جداست

با دشمن پلید برابر نمی شوم

فاطمه پاره تن من است

بسم الله الرحمن الرحیم

قال‌ الله‌ تبارک‌ و تعالی‌: إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمْ اللهُ فِی‌ الدُّنْیَاوَالاْ´خِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُهِیناً .احزاب‌ ـ 57

قال‌ رسول‌ الله‌ ( ص): ( فاطمة‌ُ بَضعَةٌ‌ مِنِّی‌ مَن‌ آذاها فَقَد آذاِنی‌ )

آنان که خدا و رسول را به عصیان و مخالفت آزار و اذیت می کنند خدا آنها را در دنیا و آخرت لعن کرده و از رحمت خود دور فرموده و بر آنان عذابی با ذلت و خواری مهیا ساخته است.

حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند : ( فاطمه پاره تن من است هر کس او را آزار دهد مرا آزار داده است.

حضرت زهراازپا فتاده پا و ز کار اوفتاده دست

بازو به ناتوانی من گــریه می‌کند

گل‌های من هنوز شکوفا نگشته‌اند

شبنم به باغبانی من گریـه می‌کند

باران تندتند به پنجره ی اتاقم می خورد ؛ و آسمان هر از گاهی با غرشش احساس وجود می کند و دوباره به دنیا آمدنش را نوید می دهد. ابرها در دور دست متراکم هستند ، دیگر در آسمان گوی زرین و منور را که هر صبحگاه با پرتوهای ملایمش ، مرا از بستر بلند می کند ، نمی بینم . نسیمی که در هوا متراکم شده است بوی بهشتی دارد.

آری بهار با نسیمی از انتظار ، جمعه را تحفه آورده و منتظر ندبه خوانی است اما ...

صورت جمعه را که نظاره می کنم گویی که سرخی آفتاب طلوعش محزون تر از همیشه نوید غمی عظما دارد ، گویی که افلاکیانفلسفه امتحان الهی صورت خود را سرخ کرده اند و مویه کنان هستند که آفتاب روز انتظار چنین سرخی اش کبود رنگ گشته...

آری ندبه های امروزمان پر سوز تر از همیشه و ناله های فراقمان غمبارتر از گذشته هست چرا که ایام عزای محور آفرینش ، دختر رسالت ، همسر ولایت و مادر امامت است ...

آری فاطمیه از راه رسیده است ...

××××

در این روزهای پر درد و آه در محضر منتقم صدیقه ی شهیده چنین نجوا میکنیم :

 ای معشوق ما که در عشقبازی ممتازی و در محبت استادی. ای آیینه کمال خلقت و ای زیباترین مصداق حضور خدا، اعجاز کن. ای معروف خدا! از احرام انتظار خارج شو و اعتکاف هجران را بشکن. روزه غربت را افطار کن و نفوس مردگان را زندگی بخش.

دلبرا! چمن چمن نرگسان بر آستانت خیمه زدند و در اشتیاق جمعه موعود گریبان می درند. نسیم نسیم در پی تو می وزند تا یک پیچک موی تو را بنوازند. عندلیب عندلیب نغمه کنان بال می سایند که واژه ای از اشعار تو را بربایند.

یارا! دستانمان را می گشاییم تا به شبنم پیشانی تو وضو سازیم و سر می ساییم بر عبادت تا به غبارش سجده کنیم.

ای سبزتر از برگ بهشت خوشبوتر از عطر سرشت! رقیبانت را در خاکستر توبه دفن کردیم تا فقط با تو دلدادگی کنیم.

بسیجی

آقای من، عزیز من در انتظار تو ماندن، همه را به تنگ آورده و لحظه دیدارت رؤیایی بزرگ شده است. یارانت به تیغ جاهلیت کافران گرفتار گشته اند و در خموشی غروب دلتنگ و طولانی ات سخت غمینند. هرشب جمعه به همراهت رو به درگاه معبودشان دست به دعا برمی دارند که ای یکتای بی همتا، تو عنایتی بنما و آن دلداده را به دلدار رسان که اگر بر شکستن است سنگ صبور دل نیز شکست.

عزیز دل زهرا! باغ آرزوها به ‏شوق بهار روى ‏تو خزان ها را مى‏شمارد و چکامه‏هاى خونین شقایق را مى‏نگارد؛ نرگس ها داغ هجر تو بر سینه دارند؛ و لحظه  لحظه های عمرمان نمی گذرد مگر اینکه سراسر وجودمان پر است از انتقام صورت سیلی خورده و پهلوی شکسته ی ستون خیمه ی علی علیه السلام و به عشق نوای حیدری تو هستیم که آوای ملکوتیت را بشنویم که :

 أنا المنتقم

دل ، بی قرار نیست ادا در می آوریم

چشم انتظارنیست ادا در می آوریم

عمریست درتلاطم دنیا ولذّت است

وقف نگار نیست ادا در می آوریم

مرغی که هر زمان سر یک بام می پرد

دنبال یار نیست ادا در می آوریم

قلبی که دل به صحبت سرما سپرده است

فکر بهار نیست ادا در می آوریم

اصلاً دلی که مست ریا و ربا شود

گوشش به کار نیست ادا در می آوریم

برلب دعای ندبه و دل غرق شهوت است

این انتظار نیست ادا در می آوریم

آقا محبّ واقعی ات در میان ما

یک از هزار نیست ادا در می آوریم

 

ای امید سبز ما !

هر جمعه به جاده آبی نگاه می کنم و در انتظار قاصدکی می نشینم که قرار است خبر گامهای تو را برای من بیاورد، گامهای استوار و دستهای سبزت را. اگر بیایی، چشمهایم را سنگفرش راهت خواهم کرد. تو می آیی و در هر قدم، شاخه ای از عاطفه خواهی کاشت و قاصدکی را آزاد خواهی کرد. تو می آیی و روی هر درخت پر شکوه لانه ای از امید برای کبوتران غریب خواهی ساخت. صدای تو، بغض فضا را می شکافد. فضای مه آلودی که قلب چکاوکها را از هر شاخه درختش آویزان کرده اند. تو با دستهایت بر قلبهای شقایق ها رنگ سبز امید خواهی زد و با رنگ پر معنای دریا خواهی نوشت:" به نام خدای امیدها"!

تو می آیی در حالی که دستهایت پر از گلهایامام زمان علیه السلام نرگس است. تو دل سرد یکایک ما را با نواهای گرمت آفتابی می کنی و کعبه عشق را در آنها بنا خواهی کرد. دست نوازش بر سر میخک هایی خواهی کشید که باد کمرشان را خم کرده است. تو حتی بر قلب کاکتوسها هم رنگ مهربانی خواهی زد. تو می آیی و با آمدنت خون طراوت و زندگی در رگهای صبح جریان پیدا خواهد کرد...

مولای من ! وقتی بغض ناباور درد در حنجره ام زندانی است ، وقتی واژه ها در پستوی خاطرات گرد گرفته اند ، وقتی زبانم از تکرار کلام عاجز است ، وقتی می توانم با چشمانم سخن بگویم ، به کلام احتیاج نیست. وقتی نگاه من با نگاه تو آشناست ، زبان احتیاج نیست . پس چشمانم را به تو می سپارم تا در وسعت روشن نگاهت ، بغض های سبز درونم را با تو نجوا کنم.

اللهم عجل لولیک الفرج

التماس دعا

سردار دلها

حاج قاسم اسطوره نترسیدن از امریکا بود، او را ترس داخلی‌ها کشت
۱/ شأن حاج ‎#قاسم_سیلمانی را در حد فرماندهی مبارزه با تروریسم پایین نیاورید!
او بیست سال امریکا را در منطقه زمینگیر کرده بود.
امریکا را از عراق بیرون کرد، اسراییل را از جنوب لبنان و غرب را از سوریه!
حاج قاسم نماد نترسیدن از امریکا بود، نماد امریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند!
۲/همه می‌دانستند تردد حاج قاسم در منطقه تحت رصد بوده و دشمن از آن مطلع. مساله وجود اراده سیاسی برای هدف قرار دادن او بود. این اراده شکل نمی‌گرفت چون مجموع آنچه از ایران برداشت می‌شد بازدارنده بود. چه چیزی در این برداشت تغییر کرد که تصمیم امریکا تغییر کرد؟ پالس ضعف از کجا صادر شد؟‏
۳/ بعد از چند سال کرنش در مقابل امریکا، ترامپ با خروج از برجام سیلی خود را به گوش کرنش کنندگان نواخت‌. یکسال باور نکردند اما راهبرد مقاومت فعال با کاهش تعهدات برجامی، نفتکش انگلیسی، پهپاد امریکایی، پرونده سوریه، یمن، آرامکو و...آنها را عقب برد و پایه‌های فشار حداکثری را متزلزل .‏
۴ / همزمان که نه تنها مخالفان فشار حداکثری بلکه ترامپ هم در اندیشه پایان آبرومندانه این شیوه بود و نشانه‌هایش با حذف بولتون آشکار شد، افزایش مشکوک قیمت بنزین، ایران را به آشوب کشید. همزمان دریوزگی توافق از مکرون تا توکیو، پیامی جز ضعف و عجز نفرستاد.
حالا چرا حاج قاسم را نزنند؟‏
۵/حاج قاسم شجاع و نترس را،مردی که هرگز از امریکا نترسید را، پیام ترس داخلی‌ها از امریکا به کشتن داد،حالا هم همان ترسوها دوره افتاده‌اند و بیانیه‌های ترامپ را بفارسی ترجمه می‌کنند که مبادا انتقامش را بگیرید.
اما دوران دوران دیگریست، بقول روحانی ترسوها بروند به جهنم که پاسخ قطعیست!

#امیرحسین_ثابتی

خسته ام

خدایا خسته ام خسته از خودم ........

از اویی که گناه هر لحظه به او نزدیک..........

وابلیس سوار بر اسب سرکش نفس مرا از تو باز میدارد

خدایا تنها هستم در این مسیر اگر کمکم نباشی

هر لحظه وهر لحظه راهی بجز اسارت ندارم کمکم کن.

یا اله العاصین

خدا به جز تو کسی را ندارم

فتنه

 از (امام و رهبرم ) آموختم:
فتنه را باید شناخت؛
فتنه را باید شناساند؛
فتنه‌های جدید را با ابزار جدید بشناس و بشناسان؛
چشم فتنه را باید کور کرد؛
مهم نیست که نوع فتنه چیست و فتنه‌گر کیست؛
هر که هست و در هر لباسی که فتنه به پا می‌کند، باید رسوایش کرد

مولای من

ای مولای من ، وقتی روز دیدار تو فرا   می رسد ،ستارهای آسمان قسمت آن  نگاه زیبای تو می شوند . وقتی که مژده دیدارت در روز آدینه می رسد بوی گلاب و شبنم  عطر آگین وجود تو  می شود . وقتی که تو باشی طعم احساس در کنار تو ، ای آقای من ، چه زیبا و شیرین می شود. وقتی که تو بیایی دیگر دلم کوله بار غربت  را به دوش نمی کشد. وقتی که تو ظهور کنی ،دلم می خواهد برایت از شعری که هیچ شاعری آن را نسروده بگویم. تو ای آرامش دل های خسته ، کی ظهور می کنی که من  به شوق دیدارت تمامی دریاها و اقیانوسها را کنار بزنم  و شبنم عشق را سرمه چشمان زیبا و قشنگت کنم؟ وقتی که تو ای سرور و آقایم !بیایی ...صدای گرفته پرندگان عاشق ،باز می شود و نسترن ها  پنجره را به سوی نسیم باز می کنند. تو ای جانشین پاک و زلال ، کی مژده آمدنت را می دهی و دستانت را بر شاخه سبز پیچک تنهایی می گذاری و بر آن جاده آبی باز هم راه می روی ؟ تو ای پناه من ! اگر باشی،دیگر خبر از دنیای بی کسی ها  نیست . چلچله  و قناری زیباترین ترانه عشق  را برای تو زمزمه می کنند . پس ای مهربان من ، بگو چرا فرسنگ ها فاصله بین ماست؟ و من به شوق دیدارت نسیم نفس هایم را ستاره باران  کرده ام . ای مهدی موعود،ای نورخدا!کی طلسم انتظار را می شنکنی و ما را برای صبح فرج فرا می خوانی؟

بعد از شهدا ما چه کردیم

عصر غربت لاله هاست ، اینجا کسی دیگر از شهیدان نمی گوید از آنان که تلاطمی هستند در این دنیای سرد و سکوت  ما بعد از شما هیچ نکردیم ، چفیه هایتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم .پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود امروز گمنام مانده است .کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود و دیگر کسی نیست که در وصف گلهای لاله شاعرانه ترین احساسش را بسراید و بگوید چرا آلاله آنقدر سرخ است
چرا کسی نپرسید مزار باکری کجاست ؟؟؟
چرا وقتی گفتیم : یک گردان که همگی سربند یا حسین ( ع ) بسته بودند شهید شدند کسی تعجب نکرد
چرا وقتی گفتند : تنی معبر عبور دیگران از میدان مین شد شانه ای نلرزید
چرا نمی دانیم شیمایی چیست و زخم شیمیایی چقدر دردناک است و چطورمی شود یک عمر با درد زیست نمی دانم که چرا کسی نپرسید چگونه خدا خرمشهر را آزاد کرد !!!!
ای شیهدان ما بعد از شما هیچ نکردیم
آن ندای یاحسین ( ع ) که ما را به کربلا نزدیک و نزدیکتر می کرد دیگر بگوش نمی رسد .
یادتان هست که گفتید سرخی خونمان را به سیاهی چادرتان به امانت می دهیم .
ما امانت دار خوبی نبودیم و خونتان را فرش راه رهگذاران کردیم .
یادتان هست هنگامی که گفتید :
رفتیم تا آسمانی شویم و شما بمانید و بگویید که بر یاران خمینی ( ره ) چه گذشت
آری بسیجیان و شهیدان زنده امروز ما می دانم که از آن روزی که تمام شهیدان را بدرقه کردید و برگشتید دلهایتان را در سنگرها جا گذاشتید
می دانم که هنوز هم دلهایتان هوای خاکریزهای جنوب را می کند و می دانم که دیگر کسی از بسیج نمی گوید
ولی بدانید که تا شما هستید ما می توانیم از همت بشنویم
و از خاطرات حسین خرازی لذت ببریم
تا شما هستید میدانم که رهبر تنها نیست
و تا شما هستید تنها عشق تنها میاندار این عرصه است ...
 ما ماندیم تا امروز از آنان بگوییم
و فریاد برآوریم «‌ ما از این گردنه آسان نگذشتیم ای قوم »
ما ماندیم که نه یک هفته بلکه سالهای سال از آنان بگوییم .
چرا که خون آنان است که می تپد .
و یادمان نرود که اگر امروز در آسایش زندگی می کنیم مدیون آنانیم .
مدیون حماسه هایی که آنان آفریدند .
یادمان نرود که ما هنوز باید جواب بدهیم که :
بعد از شهدا چه کردیم . بعد از شهدا چه کردیم ...

آدمی

شیخ بهائی (رحمت الله تعالی علیه ):

آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست زیرا اگر بسیار کار کند می گویند احمق است و اگر کم کار کند می گویند تنبل است . اگر بخشش کند می گویند افراط می کند و اگر جمع گرا باشد می گویند بخیل است . اگر ساکت و خاموش باشد می گویند لال است و اگر زبان آوری کند می گویند ورّاج و پرگوست .اگر روزه بر آورد و شبها نماز بخواند می گویند ریا کار است و اگر نکند می گویند کافر است و بی دین. لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد و جز از خداوند نباید از کسی ترسید.

اربعین

با عشق حسین(ع) دل جوان شد
این شـــور نصیب عاشــقــــان شد
از لطف حسـن(ع) به کل ایـــــــران
ویــــزای عـــــراق رایــــــگــان شــد
التماس دعا

دشت پربلا

از دشت پربلا و مکانش که بگذریم
از ظهر داغ و بحث زمانش که بگذریم

یک راست می رسیم به طفل سه ساله ای
از انحنای قد کمانش که بگذریم

از گم شدن میان بیابان کربلا
یا از به لب رسیدن جانش که بگذریم

تازه به زخم های کف پاش می رسیم
از زخم های گوش و دهانش که بگذریم

حتی زنان شام به حالش گریستند
از حال عمه ی نگرانش که بگذریم

خیلی نگاه حرمله آزار می دهد
از خاطرات تیر و کمانش که بگذریم

با روضه ی کشیده ی گوشش چه می کنند
از گوشواره های گرانش که بگذریم

دروازه کودکان بدی داشت لااقل
از ازدحام پیر و جوانش که بگذریم

در مجلس یزید زبانش گرفته بود
از حرف های سخت و بیانش که بگذریم

حالا به گریه کردن غساله می رسیم
از دستهای زجر و توانش که بگذریم...

( السلام علیک یا بنت الحسین علیه السلام )