ایران سبز
ایران سبز

ایران سبز

شیعه مطلوم است

نه امروز بلکه به اندازه تمام تاریخ به شیعه ظلم روا شده . راست می گفت استادم شیعه از زمان سقیفه با خون دل و خون جگر همراه بوده . خدای من مولایم علی برای حفظ دین اسلام چقدر درد کشید و دردهایش را در دل چاه نجوا کرد . شیعه مظلوم است چون حسین (ع)خود را در اعتقادش قربانی کرد. شیعه مظلوم است چون مادرش فاطمه در راه ولایت در میان در و دیوار و شهید شد . شیعه مظلوم است نه امروز بلکه از 1400 سال قبل مظلوم بوده است . درخت شیعه بیشتر از آب حیات ، خون دل خورده است و ریشه داده . شیعه امروز هم مانند 14 قرن پیش هنوز هم مظلوم است . هنوز ابوذر در ربذه تبعید است . هنوز مالک اشتر مسموم می شود و هنوز سلام علی در مدینه بی جواب است . بعد از این همه سال هنوز هم همسایگان شیعه از اشک های آن گلایه دارند. هنوز حسین تشنه لب است . شیعه هنوز هم مظلوم است . امروز بحرین در خون است . فرقی ندارد شیعه یا سنی هر که با اسلام مشکل دارد،بر حق شمشیر کشیده است . هر کس با علی(ع) و فاطمه(س) مشکل دارد با کل حق مشکل دارد . یادمان باشد هنوز هم حق از علی است . قلب من می گیرد وقتی شیعه در شهرش مسجد ندارد .وقتی امام حسن عسگری (ع)دیروز حرم اش در سامرا تخریب می شود و امروز مسجدش در منامه . امام شیعه ، امام حق هنوز هم مظلوم است . کسی نیست تا از او دفاع کند . مادر ما هنوز در کوچه تنهاست . لشکر شیعه هنوز بیشتر تر از 72 تن نیست و تا 313 خیلی راه مانده . شیعه هنوز صدایش در گلو خفه است . هنوز او را می کشند شیعه دیگر خون ندارد شیعه روح دارد شیعه حسین(ع) دارد شیعه علی اصغر(ع) دارد .نه ،نه شیعه محسن دارد شیعه سربازان جان بر کف ، زیاد دارد . شیعه فاطمیه دارد شیعه هنوز به دنیا نیامده لباس رزم بر تن دارد شیعه خدا را دارد پس غمی ندارد . شیعه اگر خدا را نداشت در همان سقیفه مرده بود . شیعه زینب(س) دارد شیعه شیر زن دارد که کربلا را کربلا می کند . آری شیعه به خون عادت دارد . شیعه با خون به دنیا می آید شیعه با خون شیر می خورد شیعه در خون بزرگ می شود شیعه سرخ می شود تا مهدی(عج) بیاید . مسلمان ، در بحرین کشته می شود به دست مسلمان خود فروخته ولی از خون او هزاران حق طلب می روید . شیعه ایمان دارد. شیعه اگر 72 نفر بدری باشد هرازان ابو سفیانی مقلوب او می شوند . شیعه به جای گریه دعای فرج می خواند ... شیعه برای نماز قیام ، یک روز تکبیره الاحرام می گوید . شیعه کشته می شود ولی زیر بار حرف زور نمی رود . شیعه شمشیرش قلاف ندارد . شیعه سربند سرخ دارد تا حسینی شهید شود . شیعه همت دارد شیعه زین الدین دارد شیعه برای نجات شیعه فانوسقه می بندد شیعه به فانوسقه اش نارنجک می بندد و رهبر 13 ساله می شود. شیعه زندگی می کند تا بر روی پای علی بمیرد . شیعه زندگی می کند تا کشته شود . شاید عجیب باشد شیعه ،سنی و شیعه ندارد شیعه حق است . هر که حق الهی دارد ، شیعه است .شیعه جاودان است چون علی تااید زنده است . شیعه زنده است هر چند اگر مرده باشد شیعه زنده است چون فاطمیه دارد . شیعه هر کجا باشد شیعه است چه در تهران باشد چه نجف چه منامه شیعه غیرت دارد شیعه ناموس دارد و برای ناموسش جان فدا می کند شیعه هنوز پشت لباسش می نویسد ... می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم ... در فاطمیه مردم مظلوم بحرین را فراموش نکنیم ...  

ای کسانی که :

 

ای کسانی که:

شهید دارید / کدملی ندارد

شهید دارید / رای ندارد

شهید دارید / قبر ندارد

شهید دارید / حجاب ندارد

شهید دارید / هویت ندارد

شهید دارید / جنازه ندارد

شهید دارید / موسوی و کروبی را قبول ندارد

شهید دارید / تاریخ تولد ندارد

شهید دارید / وجود ندارد

شهید دارید / واقعیت ندارد

جریان چیست، بدجنس ها؟! به ما هم بگویید تا یاد بگیریم!

چطور توانستید فقط با چند کشته، انقدر ماهرانه، جا در دل بعضی ها باز کنید؟!!!

چطور توانستید جا در دل کسانی باز کنید که میلیون ها انسان را در ویتنام و ژاپن و عراق و افغانستان و آفریقا و فلسطین تا کنون، سلاخی کرده اند؟!

کسانی که در وحشی بودنشان، هیچ کس در این جهان تردیدی ندارد.

ولی شما دل انگیزان دلربا! کاری کرده اید که برای کشته های شما، ابراز تاسف می کنند. ابراز نگرانی می کنند. آقا به شدت محــــــــــکوم می کنند.

تازه سالگرد و یادبود هم می گیرند. قابی به وسعت یک فرش ۹ متری از عکس آنان درست می کنند، و با افتخار پشت سرشان آویزان می کنند.

کار بزرگی کرده اید.ما ۳۰ سال هست که داریم جان می کنیم و عربده می کشیم و کشته می دهیم، ولی افسوس……

کسی گوشش بدهکار نبود. انگار اصلاً ما آدم نبودیم.

ولی شما، فقط با چند کشته آن هم با مشخصات بالا، دل کسانی را بدست آوردید که تا دیروز، با موشک های کروز، یا شاید هم پریروز، با موشک های ۱۲ متری نسبتاً به روز، می زدند تو کوچه های ۶متری دزفول.

دوستان سبز شما هنوز به عمق کاری که کرده اید، پی نبرده اید. کاری بس بزرگ انجام دادید.

آخه شما یادتان نمی آید. یه زمانی ۱ میلیون کشته و چند میلیون ناقص و بی خانمان و آواره دادیم.

آری. یک میلیون کشته دادیم.

کشته دادیم / که کد ملی نداشت! / اما شماره شناسنامه داشت

کشته دادیم / که سواد نداشت / اما بصیرت داشت

کشته  دادیم / که پلاک نداشت / اما هویت داشت

کشته  دادیم / که حرف نداشت / اما دل پری داشت

کشته دادیم / که رای نداشت / اما “امام امت” داشت

کشته دادیم / که پول نداشت / اما جایگاه داشت

کشته دادیم / که ریش نداشت / اما دین داشت

کشته دادیم / که اسلام نداشت / اما انسانیت داشت

کشته دادیم / که اسلحه نداشت / اما نوزاد ۶ ماهه در آغوش داشت

کشته دادیم / که جنازه نداشت / اما وجود داشت

خلاصه. شما یادتان نمی آد. دریغ از ابراز تاسف و همدردی….

نه!

فایده ای نداشت. هر چه کشته می دادیم، نه حقوق بشر، نه غرب، نه مریم رجوی ، نه فرانسه و آمریکا و آلمان و اسرائیل و نه هیچ کوفت و زهر مار دیگه ای که امروز ادعای حقوق بشرش، سر به آسمان کشیده……

ککش نگزید

هرچه نوزاد چند ماهه، در آغوش مادر

هر چه دختربچه ۶ ساله، وسط لیله بازی

هر چه نوجوان ۱۳ ساله، زیر تانک

هر چه جوان ۱۷ ساله، زیر موشک

هر چه……

فایده ای نداشت….

شما کار بس بزرگی کردید!

جا در دل حرام زاده ها و وحشیان گاوچرانی باز کردید که تا دیروز اجدادمان را قتل عام می کردند. که تا امروز هم ثابت کردند جان زنان و کودکان بی گناه برایشان ارزشی ندارد….

کار بزرگی کردید!

تقبل ا…

بیشمارید؟

حسین قدیانی

. . . نه، آب لازم نبود؛ به اندازه کافی شسته بود باران، مزار یاران را. «به لاله در خون خفته»، اگر دعای مادران شهدا نبود باران نمی‌آمد. خدا جای حقی نشسته است؛ آقای قالیباف، تونل توحید را دیدم؛ زیباست اما شیفتگان خدمت هر از چندی یک دفاعی هم از ولایت کنند راه دوری نمی‌رود. تونل توحید زیباست اما دفاع از ولایت، از آن زیباتر است.

جناب شهردار، با وجود این همه شن و ماسه و سایت‌های برف‌روبی و بیل و کلنگ مکانیکی، که از تابستان در خیابان‌های تهران کار گذاشته‌اید، می‌دانید چرا برف نیامد؟ شما می‌خواهید با سوء‌استفاده از نزولات آسمانی، مدیریت شهری را به رخ شهروندان بکشید. خدا غرور دارد و اجازه استفاده ابزاری از نعمات آسمانی‌اش را به شهرداری، به مجلس، به دولت؛ حتی به سران فتنه نمی‌دهد. دم خودم گرم؛ همه را با هم زدم! خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را که نگه نداشتی اما از نهضت خمینی محافظت بفرما.

کارهای خدماتی با ما، دفاع از ولایت فقیه با تو. افتتاح تونل توحید با ما، اقتدار نظام با تو. خدمت به ملت با ما، پاسداری از آرمان‌های انقلاب با تو. سکون از ما، حرکت از تو. سکوت از ما، حرف زدن با تو. خوردن نان امام با ما، تنظیم و نشر آثار حضرت امام با تو. در ثانی، الان سازمان بازرسی به دوشغله‌ها گیر می‌دهد و عده‌ای هم دفاع از ولایت را شغل حساب می‌کنند. البته یک عده هم شغل حساب نمی‌کنند؛ چون به جای حقوق و مزایا دردسر دارد و از همه بدتر بازنشستگی‌اش پیش از موعد نیست!

از نظر ایشان دفاع از ولایت شغل سخت و زیان‌دهی است. همین‌ها می‌خواهند به رهبر ما، به علمدار انقلاب، «جام زهر افتخاری»، «مظلومیت افتخاری» و «تکرار تاریخ افتخاری» بدهند.

افتخار رهبر ما به ایستادگی، پای پرچم امام است. افتخار مولای ما ایستادن پای آرای 40‌میلیونی ماست. به «آقا»، ما باید خسته نباشید بابت رهبری بگوییم، نه شما «دکترای افتخاری» بدهید. بعد از 20 سال نشناخته‌اید هنوز مولای ما را؟ شک نداشتم که مولا دست رد می‌زند به سینه این عناوین پر طمطراق. خدایا! یار و یاور مولا باش در این رسالت خطیر.

...خدایا! تا آخر همین هفته برف رحمت خود را بر زمین تهران بنشان تا مدیریت شهری، توان خود را در ارائه خدمت به رخ ما بکشد؛ «الهی العفو»، نه! بلند بگو: «الهی البرف» همین حالا! به خودت قسم خدا، یک هفته دیگر برف نیاید، اینها موضوع را سیاسی می‌کنند؛ می‌کشانند به مطبوعات و مدعی می‌شوند مخالفان شهرداری، جلوی بارور شدن ابرها را گرفته‌اند و با تنگ‌نظری اجازه تردد را به یک جبهه هوای پر فشار نمی‌دهند و به دانه‌های برف برای ورود به آسمان کشور ویزا نمی‌دهند. آقای قالیباف، من اشک شما را در مرسم افتتاح تونل توحید دیدم و چند روز قبل دیدم که مادر شهیدان تقوی سر مزار فرزندانش «محسن» و «حسن» داشت از بی بصیرتی خواص و مظلومیت «آقا» خون گریه می‌کرد. نه، من اصلا منظورم از خواص، آقای قالیباف نیست. همه‌تان که دارید این مقاله را می‌خوانید؛ یک هیچ به نفع من! فریب خوردید از ژورنالیسم این قلم. من اصلا در افکارم تجدید نظر اساسی کرده‌ام و دیگر به این آقایان، «خواص» نمی‌گویم. کجای بصیرت این حضرات، نکته خاصی دارد که من به آنها بگویم «خواص»؟ گلیم‌باف روستای شهید آباد مازندران از نظر من خواص است. خواص، حسن آقا، بقال سر کوچه ماست که روی شیشه مغازه‌اش نوشته: «نسیه نمی‌دهم به‌خصوص به دشمن». خواص، آقا رمضون، مکانیک چهار راه استقلال است که در انتخابات به موسوی رای داد اما حالا خودش می‌گوید، مثل سگ پشیمان است. من تنها خواهشم از این «عوام»(باز هم منظورم قالیباف نبود؛ دو هیچ!) این است که هر از چندی یک حرفی بزنند؛ 7 ماه وقتی عده‌ای از عوام، سکوت می‌کنند، آدمی در قدرت تکلم ایشان دچار شبهات اساسی می‌شود. خواهش می‌کنم آقایان، گاهی یک حرفی بزنید. اصلا مسائل سیاسی را بی‌خیال. درباره قضاوت مظفری‌زاده در داربی صحبت کنید. یک حرف بزنید راجع به دعوای شیث رضایی و علیرضا حقیقی. همچین سکوت کرده‌اید، ما خیال می‌کنیم نکند زبانم لال، شما «لال» شده باشید؛ آخر کل زندگی‌تان شده «پانتومیم». . . حالا ولش کن. برگردیم به همان قطرات باران. چه زیباست وقتی قطرات باران بوسه بر قبور یاران می‌زند. چه زیباست وقتی گنجشک‌ها از روی قبر شهید گمنام، گندم نذری مردم را می‌خورند و آواز سر می‌دهند. باران، فاتحه «حضرت آیت‌الله آسمان» است برای شهدا. آنها که برای لشکر کفر دلیل می‌آورند، «حجت الاوباما» هستند، نه «حجت الاسلام». محسن کدیور «حجت الهیلاری» است و عده‌ای به اسم درس خارج، حوزه علمیه را به دانشگاه کمبریج فروختند و شدند؛ «آیت البلر». حجت اسلام شهدایی هستند که با وصیتنامه‌شان با همه ما اتمام‌حجت کردند. حجت اسلام، باران است. . . و این باران، نیامد نیامد، عدل در شب اربعین ثارالله بر لب تشنه زمین فرود آمد. بیایید با هم به شکرانه این باران «زیارت اربعین» بخوانیم سر مزار یاران؛ «اشهد انک وفیت بعهد‌الله و جاهدت فی سبیله حتی اتیک الیقین. فلعن الله من قتلک و لعن الله من ظلمک و لعن الله امهًْ‌ سمعت بذلک فرضیت به. اللهم انی اشهدک انی ولی لمن والاه و عدو لمن عاداه. بابی انت و امی یابن رسول الله». آه، این روزها ابر و باد و مه و خورشید و فلک دارند با آدمی حرف می‌زنند و ما به عمرو و زید مشغولیم.

فتنه بزرگتر، اشتغال ما به سران فتنه و ندیدن خود فتنه است. این روزها آخرین روزهای زمین است. این روزها آخرالزمان است و خدا دارد آخرین حرف‌هایش را به ما می‌زند. این روزها خدا دارد با ما اتمام‌حجت می‌کند. ما آخرین فرزندان آدمیم. خانه ما آخرین خانه کوچه بنی‌هاشم است. بنی‌هاشم اعضای یک پیکرند و بنی‌آدم شقه- شقه شده است. «محمد» ناموس ماست و «حوا» ناموس «آدم». مریم قجر عضدانلو ابریشمچی رجوی، نام هر نامردی که فکرش را بکنی، روی اسمش هست. با دردکشان هر که درافتاد، ورافتاد. این روزها هر کس در فکر دفاع از ناموس خویش است. گذشته از انسان‌هایی که ناموس جایی در قاموس‌شان ندارد، بزرگی انسان‌ها را به ناموسی که دارند باید سنجید. اغلب آقازاده‌ها ناموس‌شان جیب پدران‌شان است. یکی مثل اکبر گنجی اصلا با مقوله ناموس نسبتی ندارد. آدمی که ناموس داشته باشد منکر امام زمان نمی‌شود. فردوسی پور ناموسش SMS برنامه 90 است. بزرگی آدم‌ها به میزان بزرگی ناموسی است که دارند. ناموس ملت ما اما انقلاب اسلامی است. بزرگ‌ترین انقلاب قرون ماضیه. دین محمد ناموس ماست:«الاسلام یعلوا ولا یعلی علیه». خمینی ناموس ماست؛ بت‌شکنی بزرگ از تبار ابراهیم. خامنه‌ای ناموس ماست؛ بزرگی او را باید از دشمنان بزرگی که در آمریکا و اسراییل دارد شناخت و ما حرف مفت نمی‌زنیم؛ ما درست از لحظه پیروزی انقلاب، مسلمان شده‌ایم. اسلام ننه بزرگ اجداد ما ناب نبود.

روی طاقچه بود. سجاده را باید روی آتش انداخت. روی فرش، ابن‌ملجم هم بلد بود نماز بخواند؛ تازه با تعقیبات! در مبارزه باید قامت بست، نه در پستو. «سلمان» باید بود نه مسلمان. شمر هم مسلمان بود. پز ندهید که ما قبل از 22 بهمن هم مسلمان بودیم. قبل از 22 بهمن هم ریش می‌گذاشتیم. ریش باید ریشه در تیشه جهاد داشته باشد نه نهال باغچه پدر بزرگ. اسلام با خاله‌بازی فرق می‌کند. نماز را یزید هم می‌خواند. شما غلط کردید که قبل از انقلاب هم مسلمان بودید. شما احترام امام ما را نگه نداشتید و دارید از ادب ما و از صبر ما بد برداشت می‌کنید.

قیام علیه نفاق، بی ادبی نیست. هالو بودن با مودب بودن فرق دارد. خمینی نبود، شما رو به قبله اعلیحضرت دراز به دراز شده بودید. خمینی نبود، برای یک یاحسین گفتن باید صد بار به خودتان می‌لرزیدید. خمینی نبود، اسلام شما و آبا و اجدادتان چه خطری برای آمریکا و انگلیس داشت. حالا همه‌تان زبان باز کرده‌اید و به اسم کوبیدن فدراسیون فوتبال، حرف‌های سیاسی می‌زنید.

آقای ضرغامی! بنازم پربیننده‌ترین برنامه رسانه ملی ما را با این ناموسش! ما صدا و سیمایی می‌خواهیم که ناموسش خون شهدا باشد. وقتی ناموس BBC چرچیل است و ناموس VOA اسرائیل، ناموس تلویزیون ما هم باید «انقلاب اسلامی» باشد. البته دور برتان ندارد. ما آنقدرها هم که شما فکر می‌کنید تنها نیستیم. دعوای ما طلبگی است. یک سیلی در 9 دی به گوش‌تان خواباندیم که معلوم شود بی‌شمار کیست. آری، این بار روی سخنم با شماست. غلط کردید که شما بی‌شمارید. شما فقط زبان‌تان دراز است. شما از خودتان هیچ ندارید. شما آویزان شده‌اید به روزهای ما. شما شده‌اید آدم شعارهای ما. شما چشم به شرف ما دوخته‌اید. حلقوم شما پر شده از فریادهای ما. شما از فرط فقر و نداری، کاسه گدایی جلوی آرمان ما دراز کرده‌اید و دارید از روز پیروزی ما گدایی می‌کنید. ما امسال روز شکست شاه را به روز شکست شاه‌دوستان مبدل خواهیم کرد. ما 22 بهمن امسال معلوم می‌کنیم بی‌شمار کیست. اگر شما روی اسکناس مقدس جمهوری اسلامی شعار می‌نویسید، ما ثابت خواهیم کرد آمریکا باز هم دلارهای خود را دور ریخته است. شما استادید در حرام کردن دلارهای آمریکا. شما چون کمید، عرضه براندازی ندارید. برانداختن رژیم کار امام ما بود که یک ملت بی‌شمار و پر از شور و شعور و شعار حامی‌اش بود.

انقلاب کردن علیه انقلاب اسلامی بر تن شما لباس گشادی است. رهبری انقلاب به خمینی می‌آمد نه به شیخ بی سواد. شما غلط کردید که بی‌شمارید. شما فقط زبان‌تان دراز است. من روی سخنم با آشوبگران عاشوراست. شما غلط کردید که شهید داده‌اید. شهید جایش در بهشت است. کشته‌های شما بوی جهنم می‌دهند. جمهوری اسلامی اگر هم کسی را به درک واصل کند، طرف به هلاکت رسیده است. کسانی که شهادت را خشونت‌طلبی می‌دانند به شهادت نمی‌رسند، به هلاکت می‌رسند. غلط کردید که بی‌شمارید. شما فقط زبان‌تان دراز است. تعداد شما چیزی بیشتر از قبور تنگ و تاریک اجدادتان در قطعه منافقین نیست. نسل شما بر می‌گردد به مریم قجر عضدانلو ابریشمچی رجوی. متوجه منظورم که هستید؟ بگو با که هستی، تا بگویم نسلت به که بر می‌گردد. ما با خمینی هستیم، نسل‌مان بر می‌گردد به «علی». ما با خامنه‌ای هستیم؛ نسل‌مان به «عمار» بر می‌گردد. شما با بد کسانی هستید و الا نسل‌تان به «سقیفه بنی‌ساعده» بر نمی‌گشت. بی‌شمار ماییم که 300 هزار شهید تقدیم انقلاب کردیم. شما در عاشورای 61 بی‌شمار بودید. شما زمان «علی» بی‌شمار بودید. الان دایناسورها باید امیدوار باشند؛ این نسل شماست که منقرض شده است. این بوی الرحمن شماست که بلند شده است. هیچ خری اسم بچه‌اش را «ابوموسی اشعری» نمی‌گذارد. شما حتی اگر خوارج هم باشید باز از نام مولای ما «علی» استفاده می‌کنید. شما کفگیر براندازی‌تان به ته دیگ خورده است. غلط کردید که بی‌شمارید. شما فقط زبان‌تان دراز است. جمهوری اسلامی حتی اگر رژیم دیکتاتوری هم باشد، باز گلوله‌اش را برای گلوی شما حرام نمی‌کند. شما بچه‌تر از آن هستید که جمهوری اسلامی تیغش را حرام حلقوم شما کند. نمی‌دانم این دعا، این ادعا درست باشد یا نه، اما کاش جمهوری اسلامی سقوط کند تا ما به شما انقلاب کردن را یاد بدهیم. شما سر رقاصه‌های‌تان روسری کرده‌اید تا ما خیال کنیم با یک مشت آدم مذهبی طرفیم. شما را ول کنیم، اینجا را می‌کنید آنتالیا. غلط کردید که مذهبی هستید. مذهب شما رساله زن بیل کلینتون است. ما در روز قدس، روزه خوردن شما را دیدیم اما در روز عاشورا نماز خواندن‌تان را ندیدیم. شما کلاس‌تان پایین است؛ به «تسبیحات اربعه» نمی‌خورد. لیاقت شما همین عرفان‌های مجازی است. در 100 صفحه، هیچ کس «بایزید بسطامی» نمی‌شود. ما نان شهدا را می‌خوریم، شما نان آمریکا را. ما در هوای انقلاب اسلامی سیر می‌کنیم و شما در فضای سایبر. خانم معلم شما هیلاری کلینتون است و معلم ما «خانم زینب». سوگند به زبان آتشین خواهر حسین، که شما غلط کرده‌اید اگر مستقل باشید. شما سر گرفتن دلارهای آمریکا با هم دعوای‌تان شده و به جان هم افتاده‌اید. غلط کرده‌اید که «ملی» هستید. ملی، پیر پاتال‌های نهضت آزادی نیستند؛ اینها می‌خواستند ملت را به جدایی طلبان بفروشند.

اینها ستون پنجم دشمن بودند در جنگ و می‌خواستند خیلی قشنگ صدام را برادر صدا کنند. ملی- مذهبی، شهدای انقلاب اسلامی‌اند. ملی- مذهبی، مولای ما «خامنه‌ای» است که با تن مجروح، پای رای ملت چون کوه، استوار و با شکوه ایستاده است. شما واژه‌های ادبیات را دزدیده‌اید. شبیخون زده‌اید به القاب ناب. ملی- مذهبی، شهدای ما هستند که اجازه ندادند آمریکایی‌ها به شما بگویند برده. اگر شهدای ما نبودند شما نه ملیتی داشتید و نه مذهبی و باید برای سگ اوباما استخوان پرت می‌کردید. شما غلط کردید که شهید داده‌اید. «جلایی پور» مرد است وصیتنامه برادران شهیدش را برای شما بخواند. نام هیچ یک از سران فتنه در وصیتنامه هیچ شهیدی نیست.

هر چه هست «ولایت فقیه» است. غلط کردید که خانواده‌های شهدا با شما هستند. همین پنجشنبه‌ای از 64 مادر شهید پرسیدم که: سران فتنه را قبول دارید یا نه؟ کاش می‌شد می‌نوشتم که جملگی گفتند: می‌خواهیم سر به تن این. . . نباشد. در خود خانواده همت هم اگر بنا را بر دموکراسی بگذاریم، شک نکنید سینه‌‌چاکان ولایت بیشترند.

آیا پدر به رحمت خدا رفته همت، خانواده همت نیست؟آیا مادر پیر و مهربان همت، خانواده همت نیست؟ اصلا همت را چه کسی بزرگ کرد؟ آیا برادر همت خانواده همت نیست؟وآیا خود همت خانواده همت نیست؟! برادر سردار خیبر، بسیجی خامنه‌ای است. دل‌تان بسوزد. شما خودتان روز ندارید و از نردبام 22 بهمن ما بالا می‌روید. دل‌تان بسوزد.

شما خودتان شهید ندارید از همت و باکری ما آویزان شده‌اید. من ممنون بسیجیان نسل خودم هستم. بسیجی واقعی بسیجیان خامنه‌ای هستند. ما موسوی و خاتمی و مایکل جکسون را از زبان شما انداخته‌ایم و به شما ثابت کرده‌ایم اینها نامردند؛ مرد، «همت» و «باکری» است. عطری اگر به هوا بلند می‌شود از مزار «پلارک» ماست، قطعه منافقین بوی لجن می‌دهد. شما خودتان شرف ندارید و چشم به «ای مجاهد ای مظهر شرف ما» دوخته‌اید. تمام شعارهای شما تقلید از شعارهای ماست. شما از خودتان چیزی ندارید. در فضای مجازی، دختر بازی می‌توان کرد اما براندازی نه. جمهوری اسلامی با این قرتی‌بازی‌ها سقوط نمی‌کند. شما فقط خشم انقلابی ما را بیشتر می‌کنید.

شما باعث شده‌اید ما همه خرده‌حساب‌های‌مان را فراموش کنیم. خدایا شکر که دشمنان ما را از «حمقا» قرار داده‌ای. ما از همین الان باید به فکر جشن صدمین سالگرد انقلاب اسلامی باشیم. مادر بزرگ من با 80 سال سن امسال می‌خواهد 22 بهمن به میدان آزادی بیاید. چند سال بود با این بهانه که؛ «برای چه بیایم، می‌دانم به اندازه کافی شلوغ می‌شود»، راهپیمایی نمی‌آمد. شما پیرهای ما را جوان کرده‌اید. مأیوس‌های ما را سرزنده و بی‌تفاوت‌های ما را با غیرت. اصلا حالا که فتنه‌گران را محاکمه نمی‌کنند، خوب است از ایشان در «همایش احمق‌های ماندگار» تجلیل شود. شیخ این بار خودش هم نفهمید که چه خدمتی به انقلاب اسلامی کرده است.

آری، انقلاب ما بیمه دعای مادران شهید داده است. هفت پشت آن‌طرف‌تر عقاید شما هم یک شهید پیدا نمی‌شود.

شما وجود آمدن به «فکه» را نداشتید. شما جگر آمدن به «بازی دراز» را نداشتید. شما فقط در جهنم بی‌شمارید.

من قبول دارم که در جهنم تعداد شما از ما بیشتر است. من قبول دارم که در قطعه منافقین، بسیجی اروند، سپاهی خرمشهر و ارتشی طلاییه حتی یک قبر هم ندارند. ما در قطعه شهدای گمنام بی‌شماریم و شما در قطعه منافقین. ما در بهشت زهرا بی‌شماریم و شما در جهنم عایشه. ما در خیابان آزادی بی‌شماریم و شما در بیابان غرب‌زدگی. ما در آزادگی بی‌شماریم و شما در هرزگی. پس غلط کردید که بی‌شمارید. غلط کردید که مرد مبارزه‌اید.

سوپر‌مردهای شما خودشان را به شکل زن درآوردند و در‌رفتند. مرد، خواهران بسیجی من هستند که چادر مشکی‌شان را از خانم فاطمه زهرا به ارث برده‌اند. مرد، مادر «شهید رحمتی» است که به من گفت: اگر قوه قضائیه ناتوان است ما حق آشوبگران را کف دست‌شان بگذاریم. شما غلط کردید که قهرمان هستید. قهرمان‌های شما همگی به جرم خود اعتراف کردند. شما غلط کردید که امام را قبول دارید. امام همه شما را محارب می‌دانست. شما غلط کردید که در چارچوب قانون اساسی، معترض هستید. خیال خام شما برگرداندن صندلی شاه است. شما حتی غلط کردید که دشمن نظام هستید. جمهوری اسلامی بزرگتر از آن است که بچه‌های گروهبان قندلی دشمنش باشند. دشمن نظام ما مجهز به 200 کلاهک هسته‌ای است. شما از اسرائیل خط می‌گیرید. شما غلط کردید که مستقل هستید. امام ما گفت:«اسرائیل به دریا دست بزند دریا نجس می‌شود». شما باید اول خودتان را پاک کنید، بعد منت نظام را بکشید. آقایان فتنه‌گر، 7 ماه است که نتانیاهو دارد از شما تعریف می‌کند. شما تیتر یک «معاریو» هستید. رمز جدول «جروزالیم پست» نام شما شده است. غلط کردید که در خط امام هستید. اگر امام را قبول داشتید، بیانیه‌های‌تان نجس نمی‌شد. تعارف که نداریم؛ باید بروید «طهارت» کنید و هوای نفس‌تان را آب بکشید. شما غلط کردید که ستون خیمه انقلاب را قبول دارید. 7 ماه تمام زورتان را زدید و حالا چون سرتان به سنگ خورده ننه من غریبم می‌کنید. آقای ایکس، غلط کرده‌اید راه افتاده‌اید برای میانجیگری. شما خودتان، اگر شیخ را نخودی فرض کنیم؛ دومین نفر لیست سران فتنه هستید. تو پای خودت گیر است. یکی باید میانجیگری کند برای خودت. ما دیگر نه فریب گریه شما را می‌خوریم، نه فریب خنده‌تان را. نه فریب ناله‌تان را، نه فریب نامه‌تان را. ما خودمان زغال فروشیم؛ با جرج سوروس مذاکره کردی، بگو کردم. دروغگو دشمن خداست. روح خدا راست می‌گفت.

سربازانش 15 خرداد در «گهواره» بودند. شما چرا راستش را نمی‌گویید که فرماندهان‌تان در «ماهواره» بودند؟می‌دانید چرا انقلاب خمینی گرفت و کودتای شما پا نداد؛ آخر خمینی بعد از خدا به ما امید بسته بود و شما بعد از «شیطان بزرگ» به ماهواره‌ها. آخر ملت خمینی بی‌شمار بودند و شما این روزها نفس‌تان به شماره افتاده است. پس اگر حمل بر بی‌ادبی نکنیدغلط کردید که بی‌شمارید». . . نه دوستان! اینگونه بخواهیم حساب کنیم، نهج البلاغه سرتاسر غیبت خوارج است. ما آنقدرها با ادب نیستیم که دوباره علی تنها بماند. ادب ما شاید به ز دولت‌مان باشد اما مودب بودن ما عین ولایت‌پذیری ماست. ما را خدایی آفریده است که یک سوره قرآن را بدون بسم الله بر محمد نازل کرد. ما شیعه امامی هستیم که گفت:«اشباه‌الرجال و لا رجال». ما ابوموسی را مودب‌تر از مالک نمی‌دانیم. بزرگ‌ترین بی‌ادبی، تنها رها کردن علی است. امروز اما این ما هستیم که بی‌شماریم؛ شما غلط کردید که بی‌شمارید!

تفاوت ندا آقا سلطان و آیه القرمزی

به راستی تفاوت ندا و آیات القرمزی چیست که کشته شدن ندا را یک میلیاردو دویست میلیون نفر تماشا میکنند ولی کسی از شهادت دختر بحرینی حرفی نمیزنند.نمی دانم ... 

 

آیات را کشتند زیرا آیه تطهیر می خواند  

قـــرآن روی نــیـــزه را تـزویـر می خواند 

  

با خــون تخـلص کــرد در شـعر غــریبـــش  

وقتی که از ظلم و غم و زنجیر  می خواند 

 

هدیه به کبوتر زخم خورده روح شاعره شهیده آیات القرمزی سه صلوات  

  

امید سبز

هر جمعه به جاده آبی نگاه می کنم و در انتظار قاصدکی می نشینم که قرار است خبر گامهای تو را برای من بیاورد، گامهای استوار و دستهای سبزت را.  

اگر بیایی، چشمهایم را سنگفرش راهت خواهم کرد. تو می آیی و در هر قدم، شاخه ای از عاطفه خواهی کاشت و قاصدکی را آزاد خواهی کرد.  

تو می آیی و روی هر درخت پر شکوه لانه ای از امید برای کبوتران غریب خواهی ساخت. صدای تو، بغض فضا را میشکافد. 

 فضای مه آلودی که قلب چکاوکها را از هر شاخه درختش آویزان کرده اند. تو با دستهایت بر قلبهای شقایق ها رنگ سبز امید خواهی زد و با رنگ پر معنای دریا خواهی نوشت:" به نام خدای امیدها"!

تو می آیی در حالی که دستهایت پر از گلهای نرگس است. تو دل سرد یکایک ما را با نواهای گرمت آفتابی می کنی و کعبه عشق را در آنها بنا خواهی کرد.  

دست نوازش بر سر میخک هایی خواهی کشید که باد کمرشان را خم کرده است. تو حتی بر قلب کاکتوسها هم رنگ مهربانی خواهی زد. 

 تو می آیی و با آمدنت خون طراوت و زندگی در رگهای صبح جریان پیدا خواهد کرد... تو می آیی ای پسر فاطمه ، یوسف زهرا یا مهدی. به امید آن روز!

چرا بی‌بی‌سی فارسی نام زهرا کاظمی را سانسور کرد؟

 

بی‌بی‌سی فارسی (رسانه رژیم سلطنتی انگلیس) که ادعا می‌کند حامی مردم ایران است از پوشش اخبار مربوط به ضرب‌وشتم دانشجوی ایرانی در انگلیس عاجز مانده است.

"جستجوی شما نتیجه‌ای نداشت "، این جمله‌، جمله‌ای است که پس از جستجوی نام "زهرا کاظمی " در سایت بی‌بی‌سی فارسی با آن مواجه می‌شویم.


، "زهرا کاظمی صالح "، دانشجوی ایرانی شاغل به تحصیل در لندن است که طی هفته گذشته مورد ضرب و شتم چهار دختر جوان انگلیسی قرار گرفت.
زهرا کاظمی عضو انجمن اسلامی دانشجویان در حالی که مسیر روزانه خود از محل تحصیل به منزلش در انگلیس را طی می‌کرد، مورد حمله چهار دختر جوان انگلیسی برای برداشتن حجاب از سرش قرار گرفت و به شدت مجروح شد.
ضاربین وقتی با مقاومت این دانشجوی محجبه ایرانی در حفظ حجابش مواجه شدند، در انظار عمومی و در خیابانی اصلی شهر لندن، اقدام به ضرب و شتم وی کرده و پس از وارد آوردن جراحات شدید به این دانشجوی ایرانی، صحنه را ترک کردند.
سوال اینجاست که چرا سایت بی‌بی‌سی فارسی که خود را حامی مردم ایران می‌داند در مقابل این اقدام وحشیانه سکوت اختیار کرده؟
چرا در قسمت "بخش ویژه "، "نوبت شما " و یا چرا در بخش‌های مختلف گزارش‌های تلویزیونی این سایت چون "کلیک "، "پرگار "، "امروزی‌ها "، "به عبارت دیگر " و ... به این موضوع اشاره‌ای نشده و نمی‌شود؟!
چرا در صفحه نوبت شمای رسانه دولتی کشور انگلیس سوالی تحت عنوان " ضرب و شتم دانشجوی ایرانی در انگلیس و مخالفت‌ با آزادی عقیده؛‌ نظر شما " قرار نمی‌گیرد؟
رسانه‌ای که در اتفاقات مختلف سعی می‌کند خود را "بی‌طرف " جلوه دهد و با مخلوط کردن اخبار درست و نادرست به اهداف سیاسی خود دست یابد، چرا باید درباره اتفاقاتی که به قول معروف "بیخ گوش " آنها رخ می‌دهد سکوت اختیار کند؟ خبرنگاران آزاد! و بی‌طرف بی‌بی‌سی فارسی کجا هستند تا از این موضوع گزارش تهیه کنند؟ سایت بی‌بی‌سی فارسی که در دوران پس از انتخابات با دامن زدن به اغتشاشات و ناامنی‌ها در کشورمان خود را حامی مردم معرفی می‌کرد، چگونه این بار در حمایت از دانشجوی غریب ایرانی عاجز مانده است؟
به نظر می‌رسد ادعای آزادی بیان و اندیشه انگلیس در برخورد با این دانشجوی ایرانی و ادعای آزادی بیان و اندیشه رسانه انگلیس در پوشش این خبر رنگ باخته است؛ البته پاسخ این همه سوال بسیار واضح و روشن است، رسانه‌ای که بودجه خود را از کشور انگلیس تامین می‌کند و خبرنگاری که حقوق خود را ماه به ماه از این کشور دریافت می‌کند چگونه می‌تواند از حقوق دانشجوی دختر ایرانی که در مقابل چشمان نیروهای امنیتی انگلیس کتک خورد را مطالبه کند؟ برخورد وحشیانه‌ای که در هیچ هنجار،‌ دین، مذهب و آئینی نمی‌گنجد.
حسن مسلمی نائینی مدیر کل بورس و امور دانشجویان خارج وزارت علوم، تحقیقات و فن‌آوری در این باره با بیان اینکه موضوع تعرض به حریم خصوصی دانشجوی ایرانی در انگلیس از سوی هر انسان آزادی‌خواهی محکوم است، می‌گوید: علی‌رغم اینکه خانواده‌های مسلمان زیادی در کشور انگلیس زندگی و با رعایت کامل حجاب اسلامی در این کشور رفت‌و‌آمد می‌کنند جای سؤال است که چرا با یک دانشجوی ایرانی این‌چنین برخورد ناشایستی صورت گرفته است.
مدیر کل بورس و امور دانشجویان خارج همچنین می‌افزاید: مسئولان و دولتمردان کشور انگلیس باید نسبت به این حرکت ناشایست و ظالمانه برخورد جدی صورت دهند و متعارضین مورد بازخواست و محاکمه قرار بگیرند.

تو آدم مهمی هستی

تو رییس جمهور آمریکایی؛ آدم مهمی هستی! آنقدر مهم که تلویزیون هر شب تو را نشان می دهد؛ پشت بلند گو می ایستی و حرفهای مهمی می زنی آنقدر مهم که لابد شیطان هم ساکت می نشیند و با دهان باز به حرفهای تو گوش می دهد؛ فقط مگس ها تو را جدی نگرفته اند.

 

آنها موقعی که تو حرف می زنی سرشان به کار خودشان گرم است؛ دنبال چیزهای کثیف و بدبو می گردند؛ که دستهایشان را به هم بمالند و آب دهانشان راه بیافتد. مگس ها رییس جمهور ندارند اما خیلی از آنها خیلی مهم اند؛ آنقدر مهم که تلویزیون هر شب آنها را نشان می دهد اما نه پشت بلندگو مثل تو با کت و شلوار و کراوات در حال نطق کردن بلکه با همان دست و پاهای زشتشان؛ در حالی که روی لبها و چشمهای باز بچه های عراقی راه می روند. همان بچه هایی که تو اول روی سرشان بمب می ریزی و بعد برایشان بسته های غذا می فرستی.

 

راستی تو چند سال است چشمت به یک مگس نیافتاده؟ چند سال است هوس نکرده ای یک خط شعر بخوانی؟ اگر یک روز نسیم از کنارت بگذرد او را می شناسی؟ فکر کن! وقتی بچه بودی؛ مثل همه بچه ها هر وقت خودت را توی آینه نگاه می کردی یک شاخه گل سرخ تازه می دیدی اما حالا آدم مهمی را می بینی که هرچقدر هم رییس جمهور آمریکا باشد بالاخره یک روز می میرد و تمام می شود. اگر از قلبت بپرسی؛ دلش نمی خواهد توی سینه تو بتپد و فرودگاه این همه هواپیما باشد که این همه شهر را بمباران می کنند؛ چون خدا قلب را برای دوست داشتن آفریده؛ فقط برای دوست داشتن.

 

پس اگر به فکر هیچکس نیستی به فکر قلبت باش.این سیبی است که روزی منفجر می شود و تو ناگهان خود را می بینی که پشت دروازه بهشت ایستاده ای و از تک تک آدمهایی که کشته ای تکه تکه های قلبت را گدایی می کنی. ولی هیچ کس تو را نمی بیند؛ هیچکس تو را نمی شنود. همانطور که تو هرشب توی تلویزیون هیچ کس را نمی بینی؛ هیچ کس را نمی شنوی.فقط پشت بلندگو می ایستی و حرف های مهم می زنی چون تو رییس جمهور آمریکایی و آدم خیلی مهمی هستی!

 

« سید حسین مصطفوی »

متن برگزیده شده در گردهمایی ضدجنگ در شهر دنور کلرادو.

السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)

به نام خدای زهراء

یَوْمَ تَأْتِی السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُّبِینٍ  ….. / ….. وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا

حسن جان !

روزی که از کوچه به آسمان دود بلند است

دست مادرت را بگیر

راه خانه را گم کرده ….

یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ ﴿١﴾ قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا ﴿٢﴾ نِّصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا ﴿٣﴾ أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا ﴿۴﴾ إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا ﴿۵﴾/ مزمل

اما ؛ ای که از درد پهلو گرفته ای !

بس است دعا برای مردم؛

این شب ها کمی بیشتر استراحت کن

به خاطر  دل زینب

که به زودی
خبر سنگینی خواهد شنید ….

پشت صحنه چه گذشت؟انچه که گذشت

خبرگزاری فارس: فاطمه کروبی در پاسخ به درخواست خبرنگاران مبنی بر اعلام لیست دارایی اموال خانواده کروبی، به ذکر جمله "خبرنگاران محترم خسته نباشید " بسنده و بلافاصله رسانه ملی را ترک کرد.

-------------------------------


گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، مهدی کروبی و محمود احمدی‌نژاد در راند دوم مناظرات انتخاباتی خود، روبروی یکدیگر نشستند تا به نقد برنامه‌ها، مواضع و اظهارنظرهای نامزد دیگر بپردازند. این مناظره دیدنی، البته با حاشیه‌هایی نیز همراه بود.
* دقایقی کوتاه از ساعت 22 گذشته بود که ابتدا احمدی نژاد با همراهی یاران همیشگی خود یعنی الهام و ثمره هاشمی، وارد سازمان صدا و سیما شد. کروبی نیز با دو دقیقه اختلاف و با مشایعت غلامحسین کرباسچی وارد استودیو 11 رسانه ملی شد. راستی چقدر دیدن کرباسچی در تلویزیون خاطره برانگیز و نوستالوژیک است !
* پیش از حضور 2 کاندیدای ریاست‌جمهوری، جمعی از اطرافیان و مشاوران آنها در لابی ورودی به استودیو حضور یافته و مشغول گفتگو و گمانه‌زنی بودند. اطرافیان کروبی در این میان، ضمن مشاهده فیلم انتخاباتی دبیرکل حزب اعتمادملی، به تحلیل آن می‌پرداختند، هرچند که فیلم برای اکثر آنها تکراری بود. علی معلم، مرتضی الویری، الیاس حضرتی، محمد قوچانی و البته فاطمه کروبی به همراه 2 خانم دیگر، تیم همراه این کاندیدای ریاست‌جمهوری را تشکیل می‌دادند.
* تاثر کروبی در فیلم تبلیغاتی شنبه شب، نشان از اپیدمی گریه در فیلم‌های او داشت. آیا این موضوع در مناظره نیز جواب خواهد داد؟
* اولین کار این 2 تیم سیاسی- تبلیغاتی، آنالیز کردن رقیب و تحلیل شرایط این مناظره بود. نتیجه تا 22 خرداد، تنها یک حدس باقی خواهد ماند.
* کروبی با کرباسچی و احمدی‌نژاد و الهام، به اتاق گریم می‌روند. دقایقی بعد رینگ مناظره از سایرین خالی شده و تنها پورحسین مجری برنامه، به آنها اضافه می‌شود. دقایقی اندک به آغاز رسمی این گفتمان انتخاباتی باقی است.
* در لابی استودیو که مزین به انواع اشربه و ماکولات رنگارنگ است، دو تلویزیون بزرگ قرار دارد. اطرافیان درجه یک دو کاندیدا، در کنار یکدیگر و البته با مرزی نامرئی در کنار یکدیگر نشسته‌اند. بهترین سوژه برای تصویربرداران، همین کادر است.
* زنگ تلفن یک لحظه نیز امان نمی‌دهد. با تذکرهای پیاپی، گوشیها اصطلاحا سایلنت شده ولی گفتگوها به شدت ادامه دارد. کرباسچی و الویری با کوله‌باری از برگه‌های مختلف، خود را برای استفاده از 2 فرصت نامه‌رسانی به کروبی آماده می کنند. قوچانی، نقش نامه‌بر را ایفا می کرد.
* جمعی از دوستان قدیمی کروبی که به نظر می رسد، سالها با او همراه بوده‌اند، آرامش یاران جدید او را ندارند. گفتگو به لهجه شیرین لری، ما را از برملا شدن این اضطراب آنها باز می‌دارد. استرس در اکثر حاضرین جولان می‌دهد.
* اولین آه نصیب کروبیان شد، آنگاه که مجری برنامه اعلام کرد احمدی نژاد پایان دهنده این مناظره خواهد بود.
* بر عکس تصور ظاهری، بیان موضوع هاله نور باعث خنده اطرافیان رئیس‌جمهور شد. آنها طرح این موضوع را فرصتی دیگر برای رد آن توسط احمدی نژاد می‌دانستند هرچند که در برخی موضوعات، همچون توصیف کروبی از بوش، خنده مشترکی میان 2 طیف شکل می گرفت که تنها غایب آن، غلامحسین کرباسچی بود. او به دقت تمام حرکات و سخنان کروبی را زیر نظر داشت و یادداشت‌ها را شفاها به الویری منتقل می‌کرد تا او آنها را مکتوب کند. بیش از 30 تماس تلفنی کرباسچی، از دید اهالی رسانه‌ها مخفی نمی ماند.
* جواب‌های احمدی‌نژاد در نقد سخنان کروبی پیرامون آمارهای کارشناسی دولت و ذکر این نکته که "رئیس‌جمهور باید کارشناس ارشد باشد "، به مذاق اطرافیان کروبی خیلی خوش نیامد. احمدی نژاد به دبیرکل حزب اعتماد ملی یادآور شد که اگر به موضوعات آماری و اقتصادی آشنا نباشد، نادرست بودن موضوعات را تشخیص نخواهد داد. تاکید رئیس جمهور بر یکسان بودن نوع نگاههای آماری طی 4 دولت اخیر، جوابی از سوی نامه‌نگاران، به کروبی نداشت.
* با یک تیزهوشی رسانه‌ای، آمارهای احمدی‌نژاد مزین به پرچم ایران بود. یک بار که دوربین به اشتباه کادر دیگری را غیر از آمارها نشان می‌داد، رئیس جمهور با مشاهده سریع مانیتور حاضر در استودیو، نسبت به این امر تذکر داد.
* سخنان کروبی درباره دوران بخشدار بودن احمدی‌نژاد و مقایسه آن با ریاست مجلس خود و همچنین بیان کلماتی مانند "ننه جون من " با شادی همراهان او مواجه شد، به طوری که فاطمه کروبی، به تشویق همسر خود می‌پرداخت. معاون اول دولت کروبی هنوز هم واکنشی به فراز و نشیب‌های مناظره رئیس‌جمهور ایده‌ال خود نداشت.
* گرم‌تر شدن مناظره که به لطف سکوت مجری برنامه و البته سوالات چالشی دو طرف ایجاد شد، باعث گشت تا عبای کروبی از روی شانه‌های او بیفتد. حاضران به دنبال راهی برای تذکر به کاندیدای محبوب خود به منظور پوشیدن عبا بودند.
* انتظار برای خنده کرباسچی، کمی دیگر پایان یافت؛ آنجا که کروبی در خلال سخنان پر حرارت و سریع خود، ناگهان از مجری مناظره درباره مدت زمان سخنرانی خود پرسید و از اصطلاح " چقدر شد؟ " بهره گرفت. کرباسچی به این طرز بیان کروبی، خنده‌ای روانه کرد.
* گذشت نیمی از مناظره، مصرف آب را در میان هواداران یک کاندیدا بالا برد.
* وقتی رئیس‌جمهور درباره تهمت زنی روزنامه رسمی کروبی به همسر خود، موضوعاتی را عنوان کرد و از دبیرکل حزب اعتماد ملی خواست تا به این اقدام پاسخ دهد، کروبی از این موضوع اعلام بی اطلاعی کرد و احمدی‌نژاد به او گفت که فردی که داعیه دار ریاست‌جمهوری است، چگونه از اقدام روزنامه خود بی اطلاع است؟ قوچانی نیز به جمع مصرف کنندگان آب‌های معدنی پیوست.
* دومین نامه به کروبی در سی‌امین دقیقه سخنرانی او ارسال شد. موضوع: پرونده دریافت 300 میلیون از شهرام جزایری.
* کروبی در خلال سخنان خود، موضوعی را گفت که با اظهار نارضایتی اطرافیان خود مواجه شد. این موضوع درباره عدم حمایت هاشمی از وی و حمایت دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام از موسوی بود. حامیان کروبی این مسئله را تحقق سخنان احمدی نژاد در مناظره با میرحسین می‌دانستند.
* سومین نامه به کروبی، ارسال شد. این مسئله بر خلاف قانون مناظرات کاندیداها بود چراکه هر کاندیدایی تنها حق دریافت 2 برگه جداگانه را دارد. با آنکه مشخص نشد که این نامه به کروبی رسیده است یا نه، اما نفس این موضوع خلاف قانون مناظرات بود.
* موضوع خلیج عربی چه بود؟ احمدی نژاد برای کروبی توضیح داد که صفت عربی در این اجلاس به کشورها اشاره دارد نه خلیج و از وی خواست که این موضوع را از متخصصان زبان عربی بپرسد. جوابی از اطرافیان کروبی در نقد این سخنان شنیده نمی‌شد.
* چانه‌زنی کروبی برای وقت گرفتن و استفاده از فرصت احمدی‌نژاد در جواب دادن به سوالات، به مذاق دوستانش خوش نیامد.
* بالاخره پس از رد و بدل شدن سخنان بسیار، احمدی نژاد با طرح امیدهای خود از آینده ملت ایران و بیان برخی ایده‌های خویش برای توسعه و آبادانی ایران، مناظره را به پایان برد و کروبی، دقایقی بعد با چند جواب کوتاه، رسانه ملی را ترک کرد. فاطمه کروبی همسر مهدی کروبی در پاسخ به درخواست خبرنگاران مبنی بر اعلام لیست دارایی اموال خانواده کروبی، به ذکر جمله "خبرنگاران محترم خسته نباشید " بسنده کرد.
* احمدی نژاد نیز پس از دقایقی و در حالیکه جمعیت خارج از استودیو به شدت متراکم شده بود، به بیرون هدایت شد و پس از تقدیر از حاضران، به ذکر جملاتی در جمع اهالی رسانه‌ها پرداخت.
* وی در این گفتگو با اشاره به سخن فردی که گفته بود "وقتی احمدی‌نژاد به روستاها می‌رود ما خجالت می‌کشیم "، اظهار داشت: معلوم است که باید خجالت بکشید. چون شما روستاها را اینطور کردید. باران رحمت می بارید.
* هواداران کاندیداها تا پاسی از شب به تبلیغ نامزد خود پرداختند و باز هم منتظر 22 خرداد شدند؛ "میزان رأی ملت است

سبزها و بی رنگها

داشتم وبلاگ نسل خمینی را می خواندم. به قسمت نظرات رفتم؛ دیدم کلی سبزها با بی رنگ ها کل کل کرده اند و توی سر هم زده اند. جالب بود که سبز ها با همه چیز مخالف بودند. حتی با کسانی که با آنها بودند و اعتراف به اشتباهاتشان کرده اند.

 من فکر می کردم با غلط کردم گفتن سردستیشان و قبول شکست موسوی خیلی ها قبول کردند که بازیچه شده اند و سرشان به سنگ خورده است ولی مثل اینکه اینطور نیست. آنها آنقدر بر حق نداشتیشان پافشاری می کنند که من به پاک بودن ذاتشان شک کردم. چه توهین ها که نمی کنند.اگر یک کلمه از این حرفها در مورد موسوی به کار برده می شد؛ اگر شکایت نمی کردند حتما آگهی می زدند و فریاد مظلومیت بر می آوردند.

یک سوال که برای این کوچولوها پیش آمده این است که چرا کسی برای حرف آنها تره هم خورد نمی کند. من جواب آنها را می دهم:

 فکر می کنید طرفداران موسوی چه کسانی بودند و هستند؟ یکی از طرفداران پر و پا قرصش دختری از اقوام ما بود که در طول زندگیش به جز مجله خانواده سبز آن هم قسمت داستان های من درآوردی اش؛ هیچ مجله یا روزنامه دیگری نخوانده.فردی که تمام درکش از جامعه در چهارچوب جعبه لوازم آرایشش می گنجد. دانشجویی که تا زمان انتخابات نام وزرای کشور را نمی دانست. انسان آگاهی(!!!) که هنوز نمی داند عطریانفر و ابطحی زن اند یا مرد. جالب اینجاست که از همسر موسوی تعریف و تمجید می کرد ولی نمی دانست که چه رشته ای درس خوانده و الان چکاره است! طفلی نمی دانست که موسوی دکترا ندارد. سال سوم رشته مدیریت بود و در مورد اقتصاد ایران نظریه صادر می کرد.(حتما می دانید که مشت نمونه خروار است). حالا بگذریم از طرفدارانی که قدیمترها جزء منافقین بودند و زندگی نامیشان را پدر و مادرهایمان بهتر می دانند.کسانی که از کوههای کردستان بازگشتند و رأفت اسلامی توبیشان را پذیرفت.

 اینها طرفداران موسوی اند. شما باشید برای حرف چنین افرادی که دلایل عاقلانیشان محدود می شود به آمارگیری های غلط و دروغین؛ ارزش قائل می شوید؟ موضع گیری نمی کنم ولی هر شخصی در جامعه باید جایگاه خود را بشناسد. طبق اصولی تصمیم بگیرد که حداقل عقل آنها بپذیرد؛ حالا شرع به کنار.

 این بود دلیلی که حرف این افراد خریدار نداشت. هنوز هم بیچاره ها دارند تلاش می کنند که ثابت کنند کم نیاورده اند ولی خبر ندارند که باید مشکلات روحی بیشتری را تحمل کنند. زیرا بازیچه شدن عواقبی بدتر از اینها دارد. سختی اش اینجاست که بدانند انتخابات یک بازی سیاسی است که بعد از اتمام آن دو بازیکن رقیب به هم دست می دهند؛ولی دو برادر که طرفدار دوتیم مخالف بودند هر یک تنها به خانه باز می گردند