ایران سبز
ایران سبز

ایران سبز

یا حسین شهید

 

 

صدا؛ باز هم صدا...
صدای سم اسبان و نعل سواران...
صدای شیون و ناله و درد که آمیخته است با صدای قهقهه مستانه که آسمان را شرمنده این همه تیرگی کرده و سنگ را از سرسختی این همه قلب سنگین شده آب می کند.
صدا؛ باز هم همان صداست. تو چه می کنی؟
می مانی یا می روی؟ میشنوی و سکوت می کنی یا اسبت را زین کرده و همراهی میکنی؟ با که همراه خواهی بود؟ کدامین جبهه را انتخاب خواهی کرد؟ روبروی کدام صف خواهی ایستاد؟ شمشیر بر روی که خواهی کشید؟ کدام خون را بر زمین خواهی ریخت؟ خودت را به جبهه حق خواهی رساند یا اسبت را پیشکش خواهی کرد؟

می مانی یا می روی؟ میشنوی و می نشینی و سر بر آخور تزئین شده دنیوی یا اخروی خویش می کنی یا دنیا و اخری را پس می زنی و مولا را انتخاب می کنی؟ می مانی و مینشینی و قرآن و حدیث می خوانی و به دیگران یاد می دهی یا شمشیر می کشی و به یاری قرآن ناطق زمان خویش می شنابی؟ می مانی و می نشینی و جنگ دو جبهه حق و باطل را تحلیل می کنی یا حق را تشخیص داده و به یاری جبهه حق می شتابی؟ می مانی و می نشینی تا جنگ حق و باطل تمام شود و خون حق بر زمین بریزد تا قلم برداری و در رسای خون ریخته شده شعر و نثر بنویسی و تصویر کنی برای آیندگان یا قلم و دفتر بر زمین گذاشته و صف حق علیه باطل را مزین به حضور سربازی دیگر می کنی؟
چه میکنی؟ چه خواهی کرد؟ جای تو در این عاشورای مدام و کربلای همیشگی کجاست؟ امامت را یافته ای یا حیران امامی یا بی خیالش شده ای؟! برای یاری امامت چه به کف آورده ای؟ با چه چیز به یاری اش می شتابی؟
صدا؛ باز هم صداست. باز هم صدا می آید. صدای اسبانی که برای آرایش جبهه راهی کربلا می شوند. صدای پوتین ها و چکمه ها و چکاچک شمشیرهاست. صدای هروله و همهمه است. بشتاب. سکوت جایز نیست. بشتاب... تا به شیهه نرسیده بشتاب!!!

حسین حسین است

حسین ؛ حسین است...

که 

اگر ملائک برای آدم سجده کردند / اما برای حسین صلوات فرستادند

اگر آدم را با لباسی از بهشت زینت دادند / اما حسین را زینت بهشت قرار دادند

اگر برای آدم، بعد از آن همه رنج، طعامی از بهشت آوردند / اما حسین، بعد از آن همه مشقت و رنج، با لبان تشنه جان داد

اگر نوح شیخ المرسلین است / حسین سید جوانان بهشت است

اگر خانه نوح مشرف به مسجد کوفه بود / اما مدفن حسین، اشرف از مسجد کوفه بود

اگر نوح “فی العالمین” سبب نجات اهل کشتی از سیل شد/  اما حسین کشتی ای  برای نجات از جهنم شد

اگر ابراهیم به قدرت خدا، آتش را بر خود سرد کرد /  اما حسین آتش جهنم را بر خود و جمیع یارانش سرد  کرد

اگر ابراهیم “صاحب ملت” بود / حسین “منبع رحمت” بود

اگر موسی که ید بیضا داشت و دستش می درخشید / حسین پیشانی و گلویش می درخشید

اگر موسی با عصایش، از زیر سنگ آب جوشاند / حسین با شهادتش، از زیر سنگ خون جوشاند

اگر موسی در طورسینایی شرافت یافت که خداوند به آن قسم داده بود / اما حسین به کربلایی شرافت داد که همان طورسینا بود

اگر موسی صاحب عصا بود / حسین صاحب شمشیر نبویه بود

اگر سلیمان نبی، جن و انس را در اختیار داشت / حسین بهشت و جهنم را نیز در اختیار داشت

اگر برای موسی و قومش یک دریا شکافته شد / اما تنها برای شهادت حسین، تمام دریاها به خروش آمد و آشفته شد

اگر عیسی، فرزند مریم، برترین زن، زمان خود بود / حسین فرزند سرور زنان عالم بود

اگر یعقوب با دیدن لباس خونی، اما سالم یوسف کمرش خم شد و چشمانش سفید گشت و افتاد / حسین بدن تکه تکه شده علی اکبر را در آغوش گرفت و باز ایستاد

اگر زکریا از بشارت آمدن یحیی، خوشحال و مسرور شد / اما  از بشارت حسین،  فاطمه و پدرش، اندوهگین شدند، که زیرا خبر کشته شدنش را می دادند

که اگر حجاز، عرفات دارد / اگر عرفات میلیون ها زائر دارد / که اگر میلیون ها زائر با خود غذا نبرند، گرسنه خواهند ماند….

اما

حسین کربلایی دارد / کربلا اربعینی دارد / اربعینی که ۱۱ میلیون زائر دارد / که ۱۱ میلیون زائر هر دم اراده کنند، بهترین غذاها را میل می کنند

و  اگر خدا برای ساختن آدم به خود تبریک گفت،

همه عالم و آدم را به وجود حسین و آل عبا ساخت….

که اگر “فاطمه، فاطمه است”…..” حسین، حسین است