ایران سبز
ایران سبز

ایران سبز

شهادت حضرت زینب کبری(س) تسلیت باد

ای شکوه حماسه در سراپرده حیرت! ای زخم خوره نینوا! ای بانوی خورشیدهای دربند! ای زینب قهرمان! تو که خود، وسعتی به اندازه همه سوگ های آفرینش داشته ای، تو که خود دریای بی کران اشک را، ساحل بودی، چگونه باید بر تو سوگواری نمود که ما سوگواری را از تو یادگار داریم. تو که آواز سرخ کربلا را از حنجره بردباری اش، به گوش تاریخ رساندی و اگر این حنجره صبوری نبود، و اگر آن نطق آتشین تو در کاخ استبداد یزیدیان نبود، داستان جان سوز آن ظهر عطشناک در هزار توی کوچه های تاریخ به دست فراموشی سپرده می شد.
به دنیا آمده بود تا صبر را شرمنده کند، زینب(س) این اسطوره تاریخ را می گویم. آمده بود تا عشق را مبهوت لحظه های زلالش کند. آمده بود تا صدق و وفا را به جهانیان بیاموزد و متانت و وقار را به نمایش گذارد. آمده بود تا رسالت خود را به انجام برساند؛ مونس و یار برادر، سالار قافله حسینی و غم خوار اسیران باشد. آمده بود تا فریاد بلند مظلومان باشد؛ فریادی که پژواک آن هنوز هم از ورای تاریخ به گوش شنوای دل های حق جویان می رسد.
اسیران، بر هودجی از خون نشسته بودند. با حسین آمده بودند و بی حسین بر می گشتند و سالار قافله، زینب بود؛ هر چند خمیده و شکسته دل، ولی به پاسداری از حقیقت ایستاده بود تا امتداد راه برادر باشد. وصیت برادر این بود که «زینبم، بعد از من مبادا روی بخراشی و گریبان بدری و جزع و فزع کنی» و زینب اکنون آرام چون شقایقی داغ دار با مصیبتی عظیم در دل، همراه قافله شده بود. 

  


زینب(س) در خانه رفیع امامت رشد یافته، از لبان وحی علم آموخته، و در دامان کرامت پرورش یافته بود. او لباس پاکی و تقوا پوشیده بود و به آداب و اخلاق اسلامی مزین گشته بود. زینب(س) فصاحت و بلاغت را از علی، نجابت را از فاطمه، صبر و شکیبایی را از حسن و مظلومیت در عین ایستادگی را از حسین آموخته بود؛ او روح بلند رضا بود. حضرت زینب(س) در خضوع و خشوع و عبادت و بندگی، وارث پدر و مادر بود.
او بیش تر شب ها را با عبادت و بندگی حضرت حق به صبح می رساند و همواره قرآن تلاوت می کرد. تهجد و شب زنده داری حضرت زینب(س) در طول حیات پربرکتش ترک نشد؛ حتی در شب یازدهم محرم با آن همه رنج و خستگی و دیدن آن مصیبت های دلخراش هم به عبادت خدا پرداخت. حضرت سجاد(ع) می فرماید: «آن شب دیدم عمه ام بر سجاده نماز نشسته و مشغول عبادت است.» و نیز از آن حضرت نقل شده که «عمه ام زینب با این همه مصیبت از کربلا تا شام، هیچ گاه نمازهای مستحبی را ترک نکرد» و نیز روایت می کنند: «چون امام حسین(ع) برای وداع با زینب(س) آمد، فرمود: خواهرم، مرا در نماز شب فراموش نکن.»
زینب(س) در ایام کودکی، با برادرش حسین(ع) انس و الفتی عجیب داشت و در کنار برادر، آرامش می یافت و دیده از دیدارش بر نمی بست و از حضور مبارکش دور نمی شد (روزی حضرت فاطمه(س) نزد پدر(ص) رفت و عرض کرد: «پدر جان، متعجبم از محبت فراوانی که میان زینب و حسین است. این دختر چنان است که بی دیدار حسین شکیبایی ندارد.» رسول خدا(ص) چون این سخن بشنید، آه دردناکی از سینه برکشید و اشک دیده بر چهره روان کرد و فرمود: «ای روشنی چشم من، این دختر با حسین به کربلا خواهد رفت و به هزارگونه رنج و بلا گرفتار خواهد شد.»
حضرت زینب(س) تنها ۵۶ سال امانت الهی خویش را بر دوش کشید.
نقل است که در اواخر عمر آن بانوی بزرگ، در مدینه منوره قحطی پیش آمد. عبدالله بن جعفر، همسر حضرت زینب(س) در شام، مزرعه ای داشت و ناچار به اتفاق همسر خود در آن دیار رحل اقامت افکند. حضرت در آن سرزمین بیمار شد و در همان جا روح خود، این امانت الهی را به صاحبش بازگرداند و با جسمی خسته از فراز و نشیب زمان و رنجور از جور مردمان به دیار باقی شتافت.
چشمانش را گشود و برای آخرین بار به دورترین نقطه خیره شد. دراین مدت حتی یک لحظه چهره برادر از نظرش دور نمانده بود. آتش اشتیاق بیش از پیش شعله کشید و یاد برادر، تمام وجودش را پر کرده بود. لحظه وصال نزدیک بود. دوباره خیمه های آتش زده و سرهای بر نیزه، چشمانش را به دریایی از غم مبدل ساخت. زینب(س) پلک ها را روی هم گذاشت و زیر لب گفت: «السلام علیک یا اباعبدالله» و به برادر پیوست.
عروج ملکوتی آن بانوی مکرمه بنا به قول مشهور در پانزدهم رجب سال ۶۲ قمری رخ داد. اینک مزار شریفش، قبله عاشقان خاندان عصمت و طهارت است.

نظرات 3 + ارسال نظر
نازنین دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:15 http://313-irani.blogfa

درود
البته من خوشحال میشم
اگه نظراتمو ببینید متوجه میشید که من اهل گفت و گو هستم
و خوشحال میشم اطلاعاتمو بالا ببرم!
منتظرتونم
راستی شما نظرخصوصی نداری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یاعلی

خوشحالم کردی .

محدثه دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 16:04 http://teenteen74.persianblog.ir

سلام!ممنونم که سرزدید...
راستش خودم زیاد به اینکه عدد واحد شمارش انسان نیست فکر نکرده بودم..
ممنون که گوشزد کردید....من برای شوخی نوشته بودم...ولی حالا تجدیدنظر میکنم...
راجع به حجا میخواید برام میل بزنید؟اگه میتونید حتما این کارو بکنید...
چون یه چند وقتی هست که میخوام راجع به حجاب تحقیق کنم...
بازم ممنون...
یا علی...
اللهم عجل لولیک الفرج...

منتظر باشید

بهار دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:13 http://bachchemahal123.blogfa.com

سلام
من هم تسلیت می گم

ممنونم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.