ایران سبز
ایران سبز

ایران سبز

این یک مسئله شخصی است

برگرفته از وبلاگ دوستان 

در یکی از کلاس هایی که چند سال پیش در دانشگاه آزاد اسلامی زنجان داشتم، یک روز صبح وقتی تعدادی از دانشجویان با حالتی معترض و با کمی تأخیر وارد کلاس شدند، از آن ها علت تأخیرشان را جویا شدم؛ گفتند حراست دانشگاه بخاطر پوشش و وضع حجابشان مانع ورود آنها به دانشگاه شده و آنها مجبور شده اند برای تعویض لباس و اصلاح پوشش خود به خانه برگردند. معلوم شد مقررات جدیدی در مورد نحوه لباس پوشیدن و حدود حجاب اسلامی در دانشگاه وضع شده که از آنروز به اجرا گذاشته شده بود. بین این دانشجوها یکی از دانشجویان دختر شدیداً معترض بود که کسی حق ندارد بخاطر مسأله ای که کاملاً شخصی است و ربطی به کسی ندارد، مانع ورود دانشجو به دانشگاه و حاضر شدنش سر کلاس درس شود.

 

 

می دانستم که او با توضیح ضرورت التزام به احکام اسلامی و بقول گفتنی با منبر رفتن مجاب نمی شود. و می دانستم از آنجائی که چنین اعتراضی اصولاً پارادایمی بوده و در واقع اصلاً متوجه قوانین دانشگاه نیست با چنین شخصی باید در پارادایم خودش صحبت کرد! برای همین به او گفتم: شما می دانید که در برخی از دانشگاه های اروپا حجاب اسلامی دختران مانع ورودشان به دانشگاه می شود؟ گفت: بله! گفتم: آیا می دانید که دانشجویان محجبه ای که حاضر به زیر بار رفتن نمی شوند، از دانشگاه اخراج می شوند؟

 

 

 با تردید گفت: خب مقررات دانشگاه است! گفتم: خب آن مقررات آن دانشگاه است، این هم مقررات این دانشگاه است، رعایت کنید. سکوت کرد و دیگر جوابی نداشت بدهد. حکماً اگر با او در پارادایم شرع صحبت کرده بودم، احتمالاً تا آخر کلاس باید با او و بقیه کلاس بحث می کردم. من فراست میرزا ملکم خان، روشنفکر مشهور دوره قاجار را تحسین می کنم که گفته: «قانون در فرنگ جای کتاب شرع است»!

 

 

 

سرّ آنچه برخی از دانشجویان ما و بطور کلی قشری از جوانان را به تواضع در برابر «قانون» اما سرکشی در برابر «شرع» وا می دارد، در همین جمله کلیدی پنهان است که از آنها می شنوید: «این یک مسأله شخصی است». اصلاً قانون برای پذیرفته شدن نیازی به راه یافتن به «قلب» ندارد و پذیرفتن آن ملازمت با حفظ منافع دارد درصورتیکه احکام شرع جز از طریق راه یافتن ایمان به «قلب» سر نهاده نمی شوند. پارادایمی که جمله «این یک مسأله شخصی است» در آن تعریف می شود «اومانیسم» است؛ به معنی «انسان محوری» و انسان محوری با «شرع» که از ناحیه «خدا» تشریع می شود فاصله ای غیرقابل اندازه گیری دارد. از اینرو شخصی بودن بسیاری از مسائل، حتی اخلاق، از واجبات «اومانیسم» محسوب می شود.

 

 

 

وقتی در آذرماه 1369 جمله اوکتاویوپاز1 که «هر اتاقی مرکز جهان است» بر روی جلد مجله «گردون» تیتر شد، شهید آوینی واکنشی عالمانه به این انتخاب نشان داد. او در ابتدای مقاله ای با عنوان «پروسترویکای اسلامی وجود ندارد» نوشت: «به قول قدما که می گفتند «شرف المکان با لمکین»، اعتبار اتاق نیز به آن ذی روحی است که در اتاق می زید، یعنی «انسان» و به عبارت بهتر «بشر»؛ آن هم نه یک اتاق خاص، هر اتاقی! و نه یک بشر خاص، هر فردی از افراد بشر؛ یعنی اومانیسم، و آن هم متزلزل ترین صورت آن که اندیویدوالیسم [فردگرایی، شخص گرایی] باشد. روی سخن با آقای «پاز» نیست که بالعکس، ذکاوت او را در کشف باطن اومانیسم باید ستود. عجیب آن است که همزمان با پروسترویکای گورباچف و نوید آمدن ماهواره و تبلیغات مک لوهانی دهکده جهانی و طرح فرضیه «قبض و بسط تئوریک شریعت» [ از عبدالکریم سروش]، ناگهان این سخن سر از روی جلد مجله جدیدی درمی آورد که مدعی «نسل سوم» است... اومانیسم، یا در مصداق جمعی بشر ظاهر می شود و کار به جامعه پرستی و سوسیالیسم می کشد و یا در مصداق فردی بشر به فردپرستی می انجامد و مدعی، فریاد می زند که «هر اتاقی مرکز جهان است». هر اتاقی مرکز جهان است یعنی هر فردی از افراد بشر قطب عالم است!»

 

 

 

حلقومی که فریاد می زند «این یک مسأله شخصی است» از جنس همان حلقومی است که «هر اتاقی مرکز جهان است» را فریاد می زند. پیداست که در پارادایم «هر فردی قطب عالم است»، حجاب که از احکام شرع مبین اسلام است نیز مسأله ای می شود شخصی که به هیچکس ربطی پیدا نمی کند مگر به آنکس که پذیرفته باشد که هر فردی قطب عالم است! شعارهایی مثل حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق همجنسگرایان و غیره در همین چهارچوب تعریف می شوند و هر آنچه که در برابر اعطای این حقوق قرار بگیرد قابل رد است حتی شرع اسلام.

 

 

 

وقتی دهه سوم انقلاب اسلامی به دوم خرداد 76 رسید به مدد شعار «توسعه سیاسی»، بستر مناسبی برای یکی از تقابلات فرهنگی و به تبع آن سیاسی پرچالش در دانشگاه ها و محیط های علمی و فکری ایجاد شد و آن تقابل اومانیسم (انسان محوری) در برابر تائویسم (خدا محوری) بود. افرادی همچون دکتر سروش از چهره هایی بودند که با مغلطه در این حوزه، اساس تحول فرهنگی مخربی را پدید آوردند (خزلهم الله اجمعین).

 

 

 

سروش به مثابه داوری که گویا خود از دایره هر دو حوزه اومانیسم و تائویسم خارج است، می گفت اومانیست ها چون می گویند «حقوق بشر» لذا اینها حقگرا هستند و مطالبه «حقوق» دارند اما شما در دین «تکلیف» دارید و ملزم به عمل به تکالیف شرعید. چنین تفکیکی خود بخود این ذهنیت را برای شنونده ایجاد می کرد که پس آنکه اومانیست است «تکلیف» ندارد و متقابلاً انسانی که ملتزم به تکالیف شرع است حق مطالبه «حقوق» خود را ندارد و از آنها محروم است، لذا باید حق انسان را از خدا گرفت!

 

 

 

طبیعتاً وقتی این مغلطه تبدیل به باور بشود، برآیند آن چون و چرائی خواهد بود که در برابر احکام شرع صورت می گیرد. و مگر نمی گیرد؟ «چرا خداوند گفته زن باید حجاب داشته باشد؟» نه سؤالی است که درپی پاسخ است، بلکه درپی مؤاخذه خدا و گرفتن حق انسان از خداست و تمنای رهایی از قید حجاب دارد. کار این پارادایم تا آنجا می تواند پیش برود- کما اینکه رفته- که انسان این حق را برای خود قائل می شود که بگوید: «کیست که بتواند به انسان بگوید این کار را بکن و این کار را نکن؟» کما اینکه گفتند و در یکی از ویژه نامه های روزنامه «شرق» در سال83 به صراحت نوشتند که «مسأله بشر در همیشه تاریخ این بوده که کسی به او نگوید این حرام است، این واجب است و این را نباید انجام بدهی و این را باید انجام بدهی یا این مکروه است و آن مستحب است و این مباح؛ بلکه همه چیز برای بشر مباح است!» و آمدند که حق بشر را از خدا بگیرند و این تلقی، دانسته و ندانسته آنقدر حتی با لباس دین و توجیهات برخی از علمای دین در آن دوره دامن زده شد که نتیجه آنرا امروز با جملاتی از قبیل «این یک مسأله شخصی است» از زبان های بریده از وحی می شنویم.

 

نظرات 4 + ارسال نظر
غریبه آشنا شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 18:56 http://homaa.blogsky.com

_____★★★★★★★____★★★★★★__
___★★★★★★★★_★★★★★★★★★___
__★★★★★★★★★★★★★★★★★★★___
__★★★★★★★★★★★★★★★★★★★____
__★★★سلام من آپم دوست داشتی سر بزن★★___
__★★★★★★★★★★★★★★★★★★★___
___★★★★★★★★★★★★★★★★★★___
____★★★★★★★★★★★★★★★★___
______★★★★★★★★★★★★★★___
________★★★★★★★★★★★★___
__________★★★★★★★★★_____
___________★★★★★★★ ______
___________★★★★★★ _______
____________★★★★_______
____________★★★_______
___________★★________
__________★_________

فاطمه یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:16 http://ro0oz.blogsky.com

سلام

تو این دوره زمونه همه چی شخصی شده تا میایی حرف بزنی این برچسبو به حرفشون میزنن

ولی به نظر من زور هم نمیتونه کاری از پیش ببره...باید بنیاد و اصل رو درست کرد

ممنونم به خاطر نظراتت
منم موافق با نظر شما

ترانه یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:32 http://www.taraneh-bahar.mihanblog.com

سلام

خسته نباشید. من تازه با وبلاگتون اون هم از طریق یکی از عزیزانم ( فاطمه خانم گل ) آشنا شدم .

راستش هیچوقت نتونستم معنی این ایسم ها رو حفظ بشم از بس که زیاد هستند و تشابهشون زیاده . اما با متنی که نوشتید کاملا موافقم . به عینه دیدم کسانی که دم از روشنفکری میزنند در مقابل قوانینی که اونو پذیرفتند چطور جبهه گیری می کنند و حتی گاهی رعایت اونو توهین به خودشون میدونند .

متاسفم براشون که اگر فلان دانشمند خارجی یه حرف بزنه که حتی معلوم نیست چقدر صحت داره براشون میشه وحی مُنزل اما به چیزی که خدا بهشون گفته و به نفع خودشون هم هست پشت می کنند .

خوشحالم که رد پای انسانهای معتقد هنوز توی نت مشاهده میشه !

ایام سوگواری خانم فاطمه زهرا (س) تسلیت میگم.
موفق باشید .
التماس دعا

یاعلی

سلام
زنده باشی
و موفق

حمید دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:07 http://hamid-azezyyy.blogsky.com

به من سر بزنید با تشکر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.