ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
دیروز یکی از دوستانم که در آزمون جامعة الزهرا شرکت کرده بود، پرسید:
ـ جامعه محیطش بستهس؟
ـ نه
ـ یعنی میشه آرایش کرد؟
ـ چی؟!!!
ـ آرایش. میشه آرایش کرد؟
ـ جامعة الزهرا رو میگی دیگه؟!!!
ـ آره، نمیذارن آرایش کنید؟
استاد دانشگاهمان میگفت:
توی دانشگاههای درست و حسابی آمریکا و اروپا، آرایش کردن و همراه داشتن لوازم آرایش ممنوعه. چون دانشگاه جای درسه. نه چیز دیگه.
یک خاطره از دانشگاه خودمان:
استاد: اینجا رو غلط نوشتی، درستش کن.
(دانشجو دارد کیفش را به هم میریزد.)
استاد: خودکار پیدا نکردی؟ با خط لبت بنویس!
تصورش را بکنید به دانشجوهای ما بگویند آرایش کردن ممنوع!
کوی دانشگاههاست که طغیان خواهد کرد..
و فریادهای «ما آزادی میخواهیم» است که بلند خواهد شد..
و ...
اجازه بدهید ادامه ندهم!
بعضی وقتها فکر میکنم کشورهای پیشرفته نشستهاند و به حال ما جهان سومیها میخندند که داریم فرهنگ و تمدن و آزادی را توی این کیفهای آرایشی جستجو میکنیم.
و من چقدر خوشحالم که جامعة الزهرا جای درس خواندن است نه چیز دیگر...
برای خودم شخصیت قائلم
یکی از دوستانم از من خواست تا برای خرید مانتو همراهیش کنم!
ما هم که وقتمان آزاد! با کلی مِن مِن کردن رویش را زمین نزدم و قبول زحمت کردم...
قیمت ها سرسام آور بود، داخل یکی از مغازه ها که شدیم، فروشنده گفت :
"این مانتو ها این قیمت است، ولی چون این ردیف مطابق رنگ سال است قیمتش اینقدر گران تر است" !
من هم پیش دستی کردم و به دوستم گفتم:
" خریدن لباسی که با مد سال باشد سه ضرر دارد: 1 ـ چپ و راست هر کسی را ببینی این رنگ و نوع لباس به تنش دارد و این یک خرده (از یک خرده هم بیشتر) لوث است!
2 ـ سال دیگر که مد سال عوض شد دیگر نمی توانی این را بپوشی، چون به تو می گویند عقب مانده!
3 ـ به جبر مد سال ، نمی توانی طبق سلیقه ات عمل کنی و این یعنی شخصیت خودت را دست کم گرفتن! "
این ها را که گفتم نگاهم کرد و گفت: " بخاطر خودم هم که شده، واینکه بگویم خود کم بین نیستم و خودم به سلیقه ام احترام می گذارم، و اینکه کسی حق ندارد به من مدل لباس تعریف کند و من را زیر سوال ببرد، طبق سلیقه ام عمل خواهم کرد..."
فروشنده دهانش باز ماند نگاهی به هردویمان کرد و گفت :" اگر همه مثل شما فکر کنند که دیگر سال به دوازده ماه کسی برای خرید لباس پیش ما نمی آید!"
سلام
بازم بهترین مطلب و خوشحالم که خوانندشم
خوش به حال آنهایی که هم درس میخوانند هم درس میدهند...
کاش دختران ما اینقدر اعتماد به نفس داشتندکه برای ابراز به این چیزها پناه نمیبردن
مد چیز بدی نیست اما تقلید از مد فرهنگهای دیگه بده...اگه ما خودمون براساس جامعه اسلامیمون مد درست کنیم خیلی خوبم هست
کاش همه مد به رنگ بود....
کاش همه دخترا اینقدر فکرشون بازو خوش فکر بودند
(نمیدونم برای چی باید چیزی میگفتم که شما ناراحت بشید....)
سلام زنده باشید
کاش همه دخترا و پسرا خوشبخت بشن
سلام دوست عزیز مطلب جالبی بود.این همون آزادی و دموکراسی غربی که فقط فرمولش واس جهان سومی هاس!!!
باتحلیلی ازنشست استانبول به روزم خوشحال میشم سر بزنی
اگه خواستی لینکم کن
چشم
خوشحال میشم
اعث افتخاره
سلام . مطلبت خیلی جای تفکر داره؟.... نمیدونم چرا کشورما باید تو مصرف لوازم آرایشی رکورد دار باشه واقعا چرا بعضی افراد فکر میکنن حتما باید آرایش داشته باشن یعنی واقعا زیبایی خودشونو باور ندارن...
سلام
ممنون که به وب ما هم سر میزنید
البته یک سوء تفاهمی پیش آمده بود که بنده هم بی تقصیر نیستم باید پایین شعر می نوشتم این نام شاعر است نه نام نویسنده وبلاگ هر چند که ما خودمان سادات را نیز دوست می داریم ولی سید نیستیم
سلام اشکالی نداره منم سادات رو دوست دارم
یا حق
دو داستان هم زیبا بود و هم آموزنده
مرحبا بر شما
یاعلی
ممنونم
سلام آقا روح الامین
خوبی؟
اول یه چیز جالب! منم هیچ موقه از رنگ سال خوشم نمی یومد، البته هیچ وقت به این سه تا دلیلش فکر نکرده بودم اما همیشه حس می کردم تکراریه!
می دونی که خانمها متنفرن از لباسی که کس دیگه ای ام شبیه رو داشته باشه
این جمله رو خیلی قبول دارم:دانشگاه جای درسه. نه چیز دیگه.
ای کاش و صد ای کاش دخترای جامعه ی ما تفاوت اماکن مختلف را و ارزش خودشون را می دونستند.
ممنون از دعوتت، خیلی زیبا بود.
موفق باشی
ممنونم
ای کاش
سلام
خوب هستید؟
خسته نباشید.
درباره ی آرایش متاسفانه باهاتون موافقم و اینکه اگه یه نفر نخواد اینکار انجام بده به نوعی طرد میشه و محیط دانشگاه تا حدودی براش سنگین میشه .
متاسفانه این موضوع به استادها هم کشیده شده و معمولا کسانی که لااقل یه خط چشم نکشیده باشند از بسیاری از اساتید محترم پاسخ درست و معقول دریافت نمی کنند در مقابل سوالاتشون و...
اینکه جامعه الزهرا جای درس خوندنه ... زیاد موافق نیستم . اینو میگم چون در محیطش بودم !!!
بهتره در این مورد زیاد چیزی نگم اما مطمئنم شیرینی زیاد بدجوری دل آدمو می زنه همونطور که تلخی حال آدمو به هم می زنه !!!(بگذریم )
زمانی که به خاطر بیرون بودن چند تار مو ، پونز توی پیشانی طرف فرو می کردند و یا به خاطر پیدا شدن مقداری از دست خانم روی دستش اسید می ریختند باید به فکر کار فرهنگی می بودند !
حکایت ما حکایت همون فنره که هر چی بیشتر فشارش بدی ، دورتر پرتاب میشه !
خدا به پیامبرش افتخار کرد برای اینکه زبان نرمی داشت ولی ما به اسم اسلام برعکس خط مشی پیامبرمون عمل کردیم و نتیجه اش شده این که الان هست !!!
ولی با تمام این تفاسیر هنوز هم دیر نیست ، به شرطی که فرهنگ مکانهایی مثل جامعه الزهرا به بیرون از دیوارهاش کشیده بشه !!!
بازم بگذریم .
درباره ی مد ، نمیشه جوانها رو ازش دور کرد ، باز هم مساله ی همون فرهنگ سازیه که به جای چشمشون به عقلشون رجوع کنند !
برای دیده شدن در جامعه نیازی به پوشیدن مانتوی نارنجی و زرد و فسفری یا پوشیدن تی شرت چسب و کوتاه و انداختن گردنبندها و زنجیرهای چند کیلویی نیست !
باید با بها دادن به جوونهایی که به جنبه های معنوی و علمی روی اوردند به بقیه نشون داد که راه درست چیه !
البته دولت بی تقصیر نیست !
وقتی هر قدر می گردی نمی تونی کفش مناسب و ساده پیدا کنی مجبوری برای اینکه با دمپایی نخوای بری دانشگاه ، یکی از همین کفشها که نوکش دو متر جلوتر از خود ادم میره بخری !!!
و این واقعا تاسف اوره برای نهادهایی مثل منکرات که فقط اهل بگیر ببند هستند !
بازم بماند !
ببخشید که زیاد حرف زدم !
و در آخر اینکه مطمئن باشید حتی اگر یک نفر سالم فکر کنه در یک جامعه و سالم عمل کنه کفه ی ترازوی آینده ی اون جامعه به سمت سلامتی و روشنی سنگین میشه !
این اعتقاد منه . پس به جای حرف زدن ها و شعار دادن ها ، هر کس باید از خودش شروع کنه !
موفق باشید.
یاعلی
سلام
ممنونم از نظر زیباتون
یا حق
سلام.چراوبلاگمو حذف کردید
اختیار دارید
شاید اشتباهی شده
به مد پوشان عالم بگویید که :
آخرین مد کفن است ...
احسنت
یا حق