صبر یعنی
امتداد عطش لبهای ترک خورده خاک تا فصل باران
صبر یعنی
کشت تحمل در باغچه انتظار تا شکوفه حضور
صبر یعنی
شباهنگ اشک در دامان تنهایی تا ظهور فجر
صبر یعنی
ماندن قرنها خروش در پشت حنجره تا روز فریاد
صبر یعنی
شاخه سبز عبور عشق در چهار راه زندگی
صبر یعنی
شهامت ماندن و بسیج برای روز رفتن
صبر یعنی
طاقت بر زهر خند تاریکی تا ار مغان گلخند روشنی
صبر یعنی
تحمل جان در پوستین تن تا محو شدن در او که باقی است
صبر یعنی انتظار
در جهان متمدن غرب (آمریکا و اروپا)، آزادی کاملی حکمفرما است. اما این آزادی نیز مانند هر آزادی دیگری از تعاریف، قوانین، چارچوبها و محدودیتهایی برخوردار میباشد. در آن دیار متمدن و سرشار از دمکراسی، دختران و زنان حق دارند و آزادند که تا دلشان میخواهد لخت شوند تا نه تنها دیدگان آقایان هوسباز و بردهدار مدرن، رایگان لذت ببرند و سیر شوند، بلکه چرخهی اقتصاد نیز از قبل جذابیتهای جنسی زنانه چرخشی پر رونقتر داشته باشد، اما به هیچ وجه حق ندارند حتی موهای خود را بپوشانند! این دیگر خلاف دمکراسی و مسائل امنیتی است!
حضور یک دختر مسلمان 12 سالهی محجبه در مسابقات بسکتبال، به خبر جنجالی امروز اغلب شبکهها و سایتهای خبری جهان غرب (مانند: yahoo – abc – The Blaze و ...) مبدل شد و جالبتر آن که این خبر در بسیاری از سایتها فیلتر شده است و برای دسترسی به متن آن باید از فیلتر شکن استفاده نمود.
به گزارش خبرگزاریها، روسری این دختر سبب شد تا از شرکت در بازی و یاری هم تیمیهای خود محروم شده و نیمکت نشین شود، مضاف بر این که حتی یکی از داوران بازی اظهار داشت: ممکن است موضوع به دادگاه نیز کشیده شود!
جالبتر آن که در گزارشات محلی آمده است: یکی از مسئولین ورزشی مدارس متوسطه به نام «Smithsburg» مدعی شده است که در 5 بازی مقدماتی نیز به مدرسه هشدار داده است که استفاده از حجاب روسری، خطر امنیتی برای ورزشکار دارد، چون ممکن است خفه شود!
مربی این ورزشکار نوجوان مسلمان به نام «Kershner» گفت: او اجباراً به خاطر حجابش نیمکت نشین شد و این شرمآور است و من از خجالت نمیتوانم به چشمان این دختر نگاه کنم.
رئیس انجمن اسلامی شهر «Dr. Syed Hague» نیز ضمن اعتراض به رفتار این داوران اظهار داشت: آن چه همراه داشتنش ممکن است بالقوه برای یک ورزشکار خطرناک باشد، مثل زیورآلات و ... در قوانین ذکر شده است و حجاب جزء آنان نیست و هیچ خطری هم ندارد.
«Daphnie Campbell» مسئول هماهنگی لیگهای ورزشی نیز گفته است: این حق پدر و مادر اوست که طی نامهای اعلام نمایند که حجاب، بخشی از دین این دختر است و مسئولیت عواقب یا هر گونه پیشامد یا درگیری احتمالی را بپذیرند.
البته چنین قانونی، نه در ورزش و نه هیچ عرصهی دیگری برای لخت شدن دختران وجود ندارد. یعنی والدین آنها مجبور نیستند که طی نامهای مسئولیت عواقب آن را بپذیرند. چرا که دمکراسی حاکم اجازه میدهد آنها تا جایی که دلشان میخواهد لخت شوند و قانون، پلیس و سایر نهادهای امنیتی، حقوقی، اجتماعی و ... نیز مسئولیت حفاظت از آنان را بر عهده گرفته است.
1. هنگامی که زنی 3 مرتبه متوالی زوجه یک نفر بوده و مطلقه شده، بر آن مرد حرام می شود، برای حلال شدن دوباره مرد بر زن و امکان مجدد ازدواج آن دو، پس از ازدواج زن با مردی دیگر، باید با طلاق یا فسخ نکاح یا فوت مرد، فراق بین شوهرجدید و زن صورت بپذیرد و آنگاه زن می تواند با شوهر سابق خود دوباره ازدواج نماید؛ در ادبیات فقهی- حقوقی به آن شوهر دومی، اصطلاحاً "محلل" گفته می شود.
2. این روزها خبرهایی شنیدنی از اردوگاه میرحسینیها به گوش می رسد. اجتماع نقیضین و نقیضات گویا دیگر محال نیست؛ جمع همگی جمع است. از حسین مرعشی که خود را یک "لیبرال"مسلمان می داند، تا فرشاد مؤمنی که شیفته اقتصاد نهادگرا و دولت محور است. از هاشمی رفسنجانی که خطبات آتشیناش در انتقاد از پیامدهای سیاستهای اقتصادی دولت موسوی زبانزد است تا امثال شیرزاد و مزروعی که روزگاری رفسنجانی را مورد شدیدترین تهاجمات خود قرار می دادند و موسوی را در دوران دولتمردی دوم خردادیها "در توهمات دوران نخست وزیری" می خواندند، امروز پشت او صف کشیده اند و...
3. نیل به اهداف راهبردی، گاهی اقتضا می کند که افراد در کوتاه مدت، دست از برخی مخالفتها بشویند و "فعلاً"، مانع بزرگتر و دست انداز مهمتر را مرتفع سازند؛ احمدینژاد شیعه با هوگوچاوز مارکسیست، دست در دست یکدیگر می دهند و برخی تعارضات جدی اعتقادی را کنار می گذارند تا "فعلاً" با دشمن مشترک بزرگتری به نام "امپریالیسم امریکایی" مبارزه نمایند و حالا هم همدستی افراد یادشده با میرحسین موسوی را در همین راستا می توان تحلیل کرد؛ دشمن مشترکی به نام محمود احمدینژاد که کم کم دارد تبدیل به غده ای سرطانی می شود و بی معطلی باید وی را از صفحه سیاست ایران حذف کرد.
4. مدعیان تندروی اصلاح طلبی از این ناراحتند که بسیاری از مؤلفه های کلیدی گفتمان امام و انقلاب ازجمله نفی سلطه بیگانگان، همنشینی با مردم مستضعف، مبارزه با تفاخر و ویژه خواری و... که درتعارض با اندیشههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی اصلاحطلبی دوم خردادی بود، توسط این دولت زنده شده است و امثال میرحسین -در خوشبینانهترین حالت- از این ناراحتند که در عرصه مدیریت اجرایی، محمود احمدینژاد دچار ضعفهای عدیده ای است و حالا دست به دست هم می خواهند کابوسی به نام احمدینژاد را برطرف سازند.
5. میرحسین یا رأی می آورد یا نمی آورد؛ اگر نیاورد که آن همپیمانان مصلحتی چیزی را از دست نداده اند و باید مدتی دیگر با کابوس احمدینژاد سرکنند تا انتخابات سال 1392 فرا برسد ؛ اما اگر موسوی بهعنوان رئیس جمهور منتخب مردم ایران را در انتخابات دهم ریاست جمهوری کسب کند، محتوای مطالب مندرج در بند اول این نوشته موضوعیت پیدا می کند. آن گاه پروژه محلل قدرت کلید می خورد...
6. نیروهای میرحسینی خالص، مجموعاً از تعداد انگشتان 2 دست -و بازهم در خوشبینانه ترین حالت ازانگشتان 2 دست و 2 پا- تجاوز نمی کنند و این تعداد نیرو برای اداره کشور به هیچ روی کافی به نظر نمی رسد بنابراین وی احتیاج به تعداد زیادی نیروی کمکی خواهد داشت و آن نیروی کمکی مسلماً کسی نیست جز همان همپیمانان استراتژیک و "مصلحتی"؛ به همین راحتی کسانی که مطمئن بودند اگر در معرض آراء مستقیم مردم قرارگیرند، انتخاب نخواهند شد، حالا به لایه های مختلف قوه مجریه کشور دست خواهند یافت.
7. کابوس احمدینژاد که از بین رفته، دوم خردادیها و تکنوکراتها به عرصه قدرت بازگشتهاند بنابراین موسوی نقش محلل بودن را به خوبی ایفا نموده است و حالا نوبت رجوع به همان همسر قبلی است؛ باید از میرحسین عبور کرد...
خیلی شنیده ایم که افرادی که زمان انقلاب به زندان می افتادند، از خاطراتشان می گویند و از شکنجه هایی که آن دوران کشیده اند. ساواکی ها با آموزش هایی که از موصاد اسراییل دیده بودند از هیچ راهی برای شکنجه انقلابی ها دریغ نمی کردند. سیلی زدن و نمک روی زخم افراد ریختن کارهای بسیار بسیار ساده آنها بود.تا به حال از خود پرسیده اید که چرا آنها زیر این همه شکنجه کم نیاوردند و از عقاید خود دست بر نداشتند؟ حتی زنان که ظاهراً باید طاقتشان از مردها هم کمتر باشد شکنجه ها را تحمل می کردند و برادران و خواهرانشان را به اجانب نمی فروختند...... به ادامه مطلب بروید.............