ایران سبز
ایران سبز

ایران سبز

همنشینان مهدی فاطمه س

امام باقر(علیه السلام) فرمود: «...مَنْ ماتَ وَ هُوَ عارِفٌ لاِِمامِهِ لَمْ یضُرُّهُ، تَقَدَّمَ هذَا الاَْمْرِ اَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ ماتَ وَ هُوَ عارِفٌ لاِِمامِهِ کانَ کَمَنْ هُوَ مَعَ الْقائمِ فِی فُسْطاطِهِ» اصول کافی، ج1، باب 84، ح 5، ص 433. کسی که بمیرد در حالی که امام خود را شناخته باشد، جلو افتادن یا تأخیر امر (ظهور) به او زیان نمی‌رساند و کسی که بمیرد و حال آنکه امام خود را شناخته است مانند کسی است که در خیمه امام و همراه او بوده است. امام صادق(علیه السلام) فرمود: «... در زمان غیبت طولانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باطل گرایان (در اعتقاد و دین خود) به شک و تردید گرفتار می‌شوند. زراره، از یاران خاص امام گفت: اگر آن زمان را شاهد بودم چه عملی انجام دهم؟» امام صادق(علیه السلام) فرمود: ... این دعا را بخوان: «اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِیکَ اللّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللّهُمَّ عَرِفْنی حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی.» الغیبة نعمانی، باب 10، فصل 3، ح 6، ص 170؛ و نیز حاشیه مفاتیح‌الجنان، باب ششم، دعای زمان غیبت. ترجمه دعا: «خدایا خودت را بمن بشناسان، براستی که اگر خود را به من نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت. خدایا، پیامبرت را به من بشناسان، براستی که اگر پیامبرت را به من نشناسانی، حجّتت (و خلیفه پیامبرت) را نخواهم شناخت. خدایا حجّت خود (امام زمان) را به من بشناسان، براستی که اگر حجت خود را به من نشناسانی از دین خود گمراه خواهم شد!!»

مدرسه عشق

چهره ای شاد و نورانی داشت. خوب که نگاهش می کردی می توانستی آثار خستگی را در صورتش ببینی. ولی چشمانش تو را بیشتر مجذوب خود می کرد. لباس خاکی، ساده و تمیزی بر تن داشت. هفده ساله نشان می داد. لاغر و باریک اندام بود و در چهره اش مظلومیتی غریب موج می زد. اصلاً به او نمی آمد که مرد جنگ و جبهه باشد؛ اما نگاهش می گفت: «جبهه بزرگ و کوچک نمی شناسد، عشق می شناسد».

به او می گویم: «چرا به مدرسه نرفتی؟».با اخم نگاهم می کند و جواب می دهد: «جبهه خود مدرسه است؛ آن هم مدرسه عشق و ایثار؛ مدرسه ای که انسان کامل پرورش می دهد». بعد لبخندی می زند.لبخندش سراسر معنا بود. سال ها بعد مادرش عکسش را نشانم داد و گفت: در کربلای پنج کربلایی شد... 

حرف بیگانه

 

"بچه که بودم میخواستم دنیا را متحول کنم. کمی پیرتر که شدم به متحول کردن کشور خود بسنده کردم. به دوران میانسالی که رسیدم تصمیم گرفتم خانواده خود را متحول کنم. واما... و اما اکنون که در بستر مرگم با خود می گویم ای کاش خود را متحول می کردم، سپس خانواده ام را و به پشتوانه ی خانواده ام کشورم را، و کسی چه می دانست... شاید دنیا را متحول می کردم."

این سیر واژه ها، نفس های آخر یک کشیش آمریکایی ست در بستر مرگــــــــ . قصد، تبلیغ مسیحیت و یا فهم و درک یک کشیش نیست. تازه آنهم از نوع آمریکایی!! چه اینکه مکرر در جای جای روایات و احادیث و منابع دینی این توصیه آمده! 

هدفـــ این است که به خود بیایم و به بند بند وجود و روانم بفهمانم که:

از خود عالمـی بخـواه و از عالمـی هیچـ مـخواه...

پی نوشت: نمیدونم چی شد که این مطلب به مخیله م خطور کرد! اما دلگیر بودم... خیلی! از همه جا و همه کس و همه چیز دلگیرم... آنقدر فریادهایم را خورده ام که اگر به چشمانم نگاه کنی کـر میشوی. 

ولی همه فریادم را روز قدس ...بر سرشان کوبیدم  

به امید روزی که اسلام یکتاز میدان باشد با حضور آقا صاحب الزمان .انشاء الله