دانشگاه که قبول شد، همه گفتند با سهمیه قبول شده! اما... هیچوقت نفهمیدند کلاس اول وقتی میخواستند به او یاد بدهند بنویسد "بابا"، یک هفته در تب سوخت... |
در ایام اعلام نتایج کنکور سراسری و ورود به دانشگاهها یکی از پربحثترین موضوعات بین دانشآموزان و خانوادههای آنها، موضوع "سهمیه" است! خصوصاً آنها که به هر دلیلی پشت سد کنکور ماندهاند، به سرعت از این گزینه یاد میکنند و شاکی میشوند. جالبتر اینکه بین سهمیههای مختلف معمولاً سهمیه فرزندان شاهد و ایثارگر بیشتر از دیگر سهمیهها فریاد را از نهاد برخی خارج کرده و از عدالت و همسانی و شرایط برابر دم میزنند. با اینکه خود ما هم نسل سومی و نسل جنگ هستیم اما هیچگاه کسی نیامد قصه سهمیهها را برایمان بگوید. همیشه وقتی فرزند شهید و جانبازی در دانشگاه پذیرفته میشد، اولین جمله بعد از خبر قبولی او، این بود که "سهمیه داشته، آن هم چه سهمیهای"! زیاد بین خبرها و خاطرات مختلف میخواندم که در کشورهای غربی به شرکتکنندگان در جنگها - که اگر نگوییم تماماً، اغلب نقش تجاوزگر داشتهاند- و خانوادههایشان، مدالهای افتخار و احترامات متعدد اهدا میشود. این افراد از امکانات ویژه و خاص رفاهی و ... برخوردارند و حتی بزرگداشت آنها برای تمام دستگاهها و ادارات در کشورهایشان یک قانون است! کشور ما دائماً در جنگی نابرابر بین کفر و اسلام است. هرچند به اعتراف عوامل استکبار، به دلیل اقتدار و ابهت نظام اسلامی دیگر هیچ قدرتی حتی به فکر مبارزه رودررو با این حکومت نخواهد افتاد، اما دشمنیها هیچ پایانی ندارد و ما هر روز علاوه بر آمار شهدای جانباز، شهدایی در عرصههای مختلف نظامی و حتی علمی خواهیم داشت. حال بیش از 30 سال از انقلاب گذشته و به برکت خون شهدا و رشادت جانبازانمان، تنها نظام شیعه اسلامی در سراسر عالم هستی محقق شده، اما... موضوع پیشپا افتاده و کاملاً منطقی مانند سهمیه کنکور همچنان لاینحل مانده است. چه بسیار فرزندانی که حتی پدرهایشان را ندیدند و وقتی از آنها از تصورشان درباره "پدر" سؤال میکنی، هیچچیز جز اشک به خاطر نمیآورند. یا فرزند جانبازانی که حسرت آرامش کنار پدر را با وجود داشتن پدر، هنوز در دل دارند. بچههایی که شاید بیشتر از سفر و تفریح، در بیمارستان رشد کردهاند و با هل دادن ویلچر و بالا پایین رفتن از تختهای بیمارستان پدر بهتر از اسباببازیهای داخل پارک آشنا هستند. حال فرزندان این ایثارگران بدون حامی و پشتوانهای عظیم به نام "پدر" بزرگ شدهاند. سختیها و رنجهای بیپدری یا بیماری پدر را به تنهایی روی دوشهای کوچک خود حمل کرده و بزرگ شدند. اکنون یکی از مشکلترین دورههای تحصیلی خود را در پیشرو دارند. اجازه میدهید تنها به اندازه آرامشِ بیناراحتی و دردسر "یک روز" تمام دانش آموزان در تمام دوران زندگیشان، برای آنها نیز رفاه فراهم شود؟ جشن تولد نوه شهید نوروزی کنار آرامگاه پدربزرگ (فرزند دختری که 7 ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد!) *نوشته بودند: دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی شد... دانشگاه که قبول شد، همه گفتند با سهمیه قبول شده!!! ولی... هیچوقت نفهمیدند کلاس اول وقتی میخواستند به او یاد بدهند که بنویسد بابا!... یک هفته در تب سوخت... *یادم آمد احتمالاً "آرمیتا" دختر شهید رضایینژاد و "علیرضا" پسر شهید احمدی روشن هم جزء سهمیههای کنکور سالهای بعد هستند. لطفاً تصویر ترور "پدرِ آرمیتا" و تصور "علیرضا" از پدری که از خانه خارج شد و دیگر هیچوقت بازنگشت را از ذهن آنها بردارید تا راحت و با کمال آرامش بزرگ شوند و البته به راحتی وارد دانشگاهها شوند. راستی چقدر بود سهمیه خانوادههای شهدا؟؟ کسی حاضر است لذت و غرور پدر داشتن را با سهمیه کنکور یکی از این فرزندان شهدا معاوضه کند؟؟ |
زنی بسیار بد حجاب با ظاهری نامناسب همرا با شوهر خود در پیاده رو هستند، شما چه کاری انجام می دهید؟
الف)چیکار به مردم دارم. هر کسی رو تو قبر خودوش میذارن
ب) سرم را می اندازم پایین و ازکنارشان میگذرم و تو دلم میگم امان از بدحجابی
ج) میروم روبرویشان و میگویم خانم حجابتونو درست کنید.
د) با خودم میگم یه دست که صدا نداره فوقش بگم. اگه بهشون بربخوره چی! اگه داد بیداد کنه چی!اگه...
ه) به شوهرش میگم: آقا میشه چند لحظه وقتتون رو بگیرم. بعدش میارمش این طرفتر بهش میگم: از دور که میومدم دیدم آقایون خیره خیره به همسر شما نگاه میکنن، دیدم صحنه جالبی نیست، گفتم شاید بهتر باشه بهتون بگم.
نظر شما کدوم گرینه هستش ؟؟؟؟
(تا می گوییم نهی از منکر، فورا درذهن مجسم می شود که اگر یک نفر در خیابان رفتار و لباسش خوب نبود، یکی باید بیاید و او را نهی از منکر کند; فقط این نیست. این جز دهم است. نهی از منکر در همه زمینه های مهم وجود دارد.
مثلا کارهایی که افراد توانادستشان می رسد و انجام می دهند; همین سو استفاده از منابع عمومی; همین رفیق بازی در مسائل عمومی کشور، در باب واردات، در باب شرکتها و در باب استفاده از منابع تولیدی و غیره/بیانات مقام معظم رهبری)
یکی از دوستان یا اقوامتان بنا به اتفاقاتی که افتاده است شروع میکند به تهمت وفحش دادن به شما، شما چه کاری انجام میدهید؟ | ||
الف) خوب معلومه...چهار تا فحش آبدارتر بهش میدم تو روش کم شه ب) میزنم زیر گریه(مخصوص برخی از خانم ها) ج) محل حادثه رو سریعا ترک میکنم د) بهش میگم خودتی ه)بهش میگم: اگر این فحش و تهمت هایی که به من گفتی راست بود، از خدا میخوام که منو ببخشه. اگرهم این فحش ها و تهمت هایی که به من نسبت دادی راست نبود،از خدا میخوام تو رو ببخشه د).........(این گزینه را شما بگویید) |
تاریخ چند هزار ساله ایران نشان میدهد که همواره مسئله حجاب به عنوان اصلی پذیرفته شده در جامعه وجود داشته است؛ تا جایی که حجاب و عفاف به عنوان امری فرهنگی- اجتماعی در تمدن اسلامی-ایرانی نهادینه شده است. آنچه مسلم است این است که همواره نیاز به بسترسازی برای تعمیق و نهادینه کردن حجاب صحیح و اسلامی در جامعه حس میشود. متاسفانه در سالهای اخیر، نهادهای آموزشی و رسانه های جمعی و در راس آنها صدا وسیما، نه تنها در راستای آموزش حیا و تقویت آن تلاش محسوس و قابل ذکری نداشته اند که بعضا آب در آسیاب دشمن ریخته و ناخواسته اما خالصانه در جهت رسیدن به هدف آنان تلاش کرده اند.
وضعیت نابهنجار حجاب به خصوص در رسانه ملی که نماد فرهنگ یک کشور است و آن هم در کشوری که امالقری جهان اسلام است واقعا دردآور و نگرانکننده است و این فکر را تداعی می کند که در پشت این سناریوی تلخ واقعیتی تلخ تر نهفته است و تا ناکجا جامعه و خانواده و نسل جوان و غیر جوان را تهدید میکند.
پوشش زنانی که در برنامههای پخش شده از صدا و سیما ایفای نقش می کنند هیچ انطباقی با ارزشهای اسلامی ندارد و رسانه ملی به عنوان نهادی فرهنگساز باید در ارائه ی الگو تلاش کند که باعث دامن زدن به موج بد حجابی در جامعه نشود در عین حال نه تنها برای جلوگیری از ترویج بدحجابی تدابیری نمی اندیشد بلکه همواره با انتخاب بازیگران نامناسب به این معضل دامن می زند.
نگاهی کلی به وضعیت پوشش بازیگران زن که با حضور مقابل دوربین در بسیاری مواقع نقشی موثر داشته اند و بعضا با پوشش چادر به ایفای نقش می پردازند به خوبی مشخص خواهد کرد که این بازیگران حرفه ای! در پشت دوربین های سینما و تلویزون با چه اعتقادی به حجاب می نگرند!
اینجانب روح الامین به دلیل انتشار برخی از تصاویری که در ادامه مطلب می بینید پوزش می طلبم .
ادامه مطلب ...حسین قدیانی
. . . نه، آب لازم نبود؛ به اندازه کافی شسته بود باران، مزار یاران را. «به لاله در خون خفته»، اگر دعای مادران شهدا نبود باران نمیآمد. خدا جای حقی نشسته است؛ آقای قالیباف، تونل توحید را دیدم؛ زیباست اما شیفتگان خدمت هر از چندی یک دفاعی هم از ولایت کنند راه دوری نمیرود. تونل توحید زیباست اما دفاع از ولایت، از آن زیباتر است.
جناب شهردار، با وجود این همه شن و ماسه و سایتهای برفروبی و بیل و کلنگ مکانیکی، که از تابستان در خیابانهای تهران کار گذاشتهاید، میدانید چرا برف نیامد؟ شما میخواهید با سوءاستفاده از نزولات آسمانی، مدیریت شهری را به رخ شهروندان بکشید. خدا غرور دارد و اجازه استفاده ابزاری از نعمات آسمانیاش را به شهرداری، به مجلس، به دولت؛ حتی به سران فتنه نمیدهد. دم خودم گرم؛ همه را با هم زدم! خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را که نگه نداشتی اما از نهضت خمینی محافظت بفرما.
کارهای خدماتی با ما، دفاع از ولایت فقیه با تو. افتتاح تونل توحید با ما، اقتدار نظام با تو. خدمت به ملت با ما، پاسداری از آرمانهای انقلاب با تو. سکون از ما، حرکت از تو. سکوت از ما، حرف زدن با تو. خوردن نان امام با ما، تنظیم و نشر آثار حضرت امام با تو. در ثانی، الان سازمان بازرسی به دوشغلهها گیر میدهد و عدهای هم دفاع از ولایت را شغل حساب میکنند. البته یک عده هم شغل حساب نمیکنند؛ چون به جای حقوق و مزایا دردسر دارد و از همه بدتر بازنشستگیاش پیش از موعد نیست!
از نظر ایشان دفاع از ولایت شغل سخت و زیاندهی است. همینها میخواهند به رهبر ما، به علمدار انقلاب، «جام زهر افتخاری»، «مظلومیت افتخاری» و «تکرار تاریخ افتخاری» بدهند.
افتخار رهبر ما به ایستادگی، پای پرچم امام است. افتخار مولای ما ایستادن پای آرای 40میلیونی ماست. به «آقا»، ما باید خسته نباشید بابت رهبری بگوییم، نه شما «دکترای افتخاری» بدهید. بعد از 20 سال نشناختهاید هنوز مولای ما را؟ شک نداشتم که مولا دست رد میزند به سینه این عناوین پر طمطراق. خدایا! یار و یاور مولا باش در این رسالت خطیر.
...خدایا! تا آخر همین هفته برف رحمت خود را بر زمین تهران بنشان تا مدیریت شهری، توان خود را در ارائه خدمت به رخ ما بکشد؛ «الهی العفو»، نه! بلند بگو: «الهی البرف» همین حالا! به خودت قسم خدا، یک هفته دیگر برف نیاید، اینها موضوع را سیاسی میکنند؛ میکشانند به مطبوعات و مدعی میشوند مخالفان شهرداری، جلوی بارور شدن ابرها را گرفتهاند و با تنگنظری اجازه تردد را به یک جبهه هوای پر فشار نمیدهند و به دانههای برف برای ورود به آسمان کشور ویزا نمیدهند. آقای قالیباف، من اشک شما را در مرسم افتتاح تونل توحید دیدم و چند روز قبل دیدم که مادر شهیدان تقوی سر مزار فرزندانش «محسن» و «حسن» داشت از بی بصیرتی خواص و مظلومیت «آقا» خون گریه میکرد. نه، من اصلا منظورم از خواص، آقای قالیباف نیست. همهتان که دارید این مقاله را میخوانید؛ یک هیچ به نفع من! فریب خوردید از ژورنالیسم این قلم. من اصلا در افکارم تجدید نظر اساسی کردهام و دیگر به این آقایان، «خواص» نمیگویم. کجای بصیرت این حضرات، نکته خاصی دارد که من به آنها بگویم «خواص»؟ گلیمباف روستای شهید آباد مازندران از نظر من خواص است. خواص، حسن آقا، بقال سر کوچه ماست که روی شیشه مغازهاش نوشته: «نسیه نمیدهم بهخصوص به دشمن». خواص، آقا رمضون، مکانیک چهار راه استقلال است که در انتخابات به موسوی رای داد اما حالا خودش میگوید، مثل سگ پشیمان است. من تنها خواهشم از این «عوام»(باز هم منظورم قالیباف نبود؛ دو هیچ!) این است که هر از چندی یک حرفی بزنند؛ 7 ماه وقتی عدهای از عوام، سکوت میکنند، آدمی در قدرت تکلم ایشان دچار شبهات اساسی میشود. خواهش میکنم آقایان، گاهی یک حرفی بزنید. اصلا مسائل سیاسی را بیخیال. درباره قضاوت مظفریزاده در داربی صحبت کنید. یک حرف بزنید راجع به دعوای شیث رضایی و علیرضا حقیقی. همچین سکوت کردهاید، ما خیال میکنیم نکند زبانم لال، شما «لال» شده باشید؛ آخر کل زندگیتان شده «پانتومیم». . . حالا ولش کن. برگردیم به همان قطرات باران. چه زیباست وقتی قطرات باران بوسه بر قبور یاران میزند. چه زیباست وقتی گنجشکها از روی قبر شهید گمنام، گندم نذری مردم را میخورند و آواز سر میدهند. باران، فاتحه «حضرت آیتالله آسمان» است برای شهدا. آنها که برای لشکر کفر دلیل میآورند، «حجت الاوباما» هستند، نه «حجت الاسلام». محسن کدیور «حجت الهیلاری» است و عدهای به اسم درس خارج، حوزه علمیه را به دانشگاه کمبریج فروختند و شدند؛ «آیت البلر». حجت اسلام شهدایی هستند که با وصیتنامهشان با همه ما اتمامحجت کردند. حجت اسلام، باران است. . . و این باران، نیامد نیامد، عدل در شب اربعین ثارالله بر لب تشنه زمین فرود آمد. بیایید با هم به شکرانه این باران «زیارت اربعین» بخوانیم سر مزار یاران؛ «اشهد انک وفیت بعهدالله و جاهدت فی سبیله حتی اتیک الیقین. فلعن الله من قتلک و لعن الله من ظلمک و لعن الله امهًْ سمعت بذلک فرضیت به. اللهم انی اشهدک انی ولی لمن والاه و عدو لمن عاداه. بابی انت و امی یابن رسول الله». آه، این روزها ابر و باد و مه و خورشید و فلک دارند با آدمی حرف میزنند و ما به عمرو و زید مشغولیم.
فتنه بزرگتر، اشتغال ما به سران فتنه و ندیدن خود فتنه است. این روزها آخرین روزهای زمین است. این روزها آخرالزمان است و خدا دارد آخرین حرفهایش را به ما میزند. این روزها خدا دارد با ما اتمامحجت میکند. ما آخرین فرزندان آدمیم. خانه ما آخرین خانه کوچه بنیهاشم است. بنیهاشم اعضای یک پیکرند و بنیآدم شقه- شقه شده است. «محمد» ناموس ماست و «حوا» ناموس «آدم». مریم قجر عضدانلو ابریشمچی رجوی، نام هر نامردی که فکرش را بکنی، روی اسمش هست. با دردکشان هر که درافتاد، ورافتاد. این روزها هر کس در فکر دفاع از ناموس خویش است. گذشته از انسانهایی که ناموس جایی در قاموسشان ندارد، بزرگی انسانها را به ناموسی که دارند باید سنجید. اغلب آقازادهها ناموسشان جیب پدرانشان است. یکی مثل اکبر گنجی اصلا با مقوله ناموس نسبتی ندارد. آدمی که ناموس داشته باشد منکر امام زمان نمیشود. فردوسی پور ناموسش SMS برنامه 90 است. بزرگی آدمها به میزان بزرگی ناموسی است که دارند. ناموس ملت ما اما انقلاب اسلامی است. بزرگترین انقلاب قرون ماضیه. دین محمد ناموس ماست:«الاسلام یعلوا ولا یعلی علیه». خمینی ناموس ماست؛ بتشکنی بزرگ از تبار ابراهیم. خامنهای ناموس ماست؛ بزرگی او را باید از دشمنان بزرگی که در آمریکا و اسراییل دارد شناخت و ما حرف مفت نمیزنیم؛ ما درست از لحظه پیروزی انقلاب، مسلمان شدهایم. اسلام ننه بزرگ اجداد ما ناب نبود.
روی طاقچه بود. سجاده را باید روی آتش انداخت. روی فرش، ابنملجم هم بلد بود نماز بخواند؛ تازه با تعقیبات! در مبارزه باید قامت بست، نه در پستو. «سلمان» باید بود نه مسلمان. شمر هم مسلمان بود. پز ندهید که ما قبل از 22 بهمن هم مسلمان بودیم. قبل از 22 بهمن هم ریش میگذاشتیم. ریش باید ریشه در تیشه جهاد داشته باشد نه نهال باغچه پدر بزرگ. اسلام با خالهبازی فرق میکند. نماز را یزید هم میخواند. شما غلط کردید که قبل از انقلاب هم مسلمان بودید. شما احترام امام ما را نگه نداشتید و دارید از ادب ما و از صبر ما بد برداشت میکنید.
قیام علیه نفاق، بی ادبی نیست. هالو بودن با مودب بودن فرق دارد. خمینی نبود، شما رو به قبله اعلیحضرت دراز به دراز شده بودید. خمینی نبود، برای یک یاحسین گفتن باید صد بار به خودتان میلرزیدید. خمینی نبود، اسلام شما و آبا و اجدادتان چه خطری برای آمریکا و انگلیس داشت. حالا همهتان زبان باز کردهاید و به اسم کوبیدن فدراسیون فوتبال، حرفهای سیاسی میزنید.
آقای ضرغامی! بنازم پربینندهترین برنامه رسانه ملی ما را با این ناموسش! ما صدا و سیمایی میخواهیم که ناموسش خون شهدا باشد. وقتی ناموس BBC چرچیل است و ناموس VOA اسرائیل، ناموس تلویزیون ما هم باید «انقلاب اسلامی» باشد. البته دور برتان ندارد. ما آنقدرها هم که شما فکر میکنید تنها نیستیم. دعوای ما طلبگی است. یک سیلی در 9 دی به گوشتان خواباندیم که معلوم شود بیشمار کیست. آری، این بار روی سخنم با شماست. غلط کردید که شما بیشمارید. شما فقط زبانتان دراز است. شما از خودتان هیچ ندارید. شما آویزان شدهاید به روزهای ما. شما شدهاید آدم شعارهای ما. شما چشم به شرف ما دوختهاید. حلقوم شما پر شده از فریادهای ما. شما از فرط فقر و نداری، کاسه گدایی جلوی آرمان ما دراز کردهاید و دارید از روز پیروزی ما گدایی میکنید. ما امسال روز شکست شاه را به روز شکست شاهدوستان مبدل خواهیم کرد. ما 22 بهمن امسال معلوم میکنیم بیشمار کیست. اگر شما روی اسکناس مقدس جمهوری اسلامی شعار مینویسید، ما ثابت خواهیم کرد آمریکا باز هم دلارهای خود را دور ریخته است. شما استادید در حرام کردن دلارهای آمریکا. شما چون کمید، عرضه براندازی ندارید. برانداختن رژیم کار امام ما بود که یک ملت بیشمار و پر از شور و شعور و شعار حامیاش بود.
انقلاب کردن علیه انقلاب اسلامی بر تن شما لباس گشادی است. رهبری انقلاب به خمینی میآمد نه به شیخ بی سواد. شما غلط کردید که بیشمارید. شما فقط زبانتان دراز است. من روی سخنم با آشوبگران عاشوراست. شما غلط کردید که شهید دادهاید. شهید جایش در بهشت است. کشتههای شما بوی جهنم میدهند. جمهوری اسلامی اگر هم کسی را به درک واصل کند، طرف به هلاکت رسیده است. کسانی که شهادت را خشونتطلبی میدانند به شهادت نمیرسند، به هلاکت میرسند. غلط کردید که بیشمارید. شما فقط زبانتان دراز است. تعداد شما چیزی بیشتر از قبور تنگ و تاریک اجدادتان در قطعه منافقین نیست. نسل شما بر میگردد به مریم قجر عضدانلو ابریشمچی رجوی. متوجه منظورم که هستید؟ بگو با که هستی، تا بگویم نسلت به که بر میگردد. ما با خمینی هستیم، نسلمان بر میگردد به «علی». ما با خامنهای هستیم؛ نسلمان به «عمار» بر میگردد. شما با بد کسانی هستید و الا نسلتان به «سقیفه بنیساعده» بر نمیگشت. بیشمار ماییم که 300 هزار شهید تقدیم انقلاب کردیم. شما در عاشورای 61 بیشمار بودید. شما زمان «علی» بیشمار بودید. الان دایناسورها باید امیدوار باشند؛ این نسل شماست که منقرض شده است. این بوی الرحمن شماست که بلند شده است. هیچ خری اسم بچهاش را «ابوموسی اشعری» نمیگذارد. شما حتی اگر خوارج هم باشید باز از نام مولای ما «علی» استفاده میکنید. شما کفگیر براندازیتان به ته دیگ خورده است. غلط کردید که بیشمارید. شما فقط زبانتان دراز است. جمهوری اسلامی حتی اگر رژیم دیکتاتوری هم باشد، باز گلولهاش را برای گلوی شما حرام نمیکند. شما بچهتر از آن هستید که جمهوری اسلامی تیغش را حرام حلقوم شما کند. نمیدانم این دعا، این ادعا درست باشد یا نه، اما کاش جمهوری اسلامی سقوط کند تا ما به شما انقلاب کردن را یاد بدهیم. شما سر رقاصههایتان روسری کردهاید تا ما خیال کنیم با یک مشت آدم مذهبی طرفیم. شما را ول کنیم، اینجا را میکنید آنتالیا. غلط کردید که مذهبی هستید. مذهب شما رساله زن بیل کلینتون است. ما در روز قدس، روزه خوردن شما را دیدیم اما در روز عاشورا نماز خواندنتان را ندیدیم. شما کلاستان پایین است؛ به «تسبیحات اربعه» نمیخورد. لیاقت شما همین عرفانهای مجازی است. در 100 صفحه، هیچ کس «بایزید بسطامی» نمیشود. ما نان شهدا را میخوریم، شما نان آمریکا را. ما در هوای انقلاب اسلامی سیر میکنیم و شما در فضای سایبر. خانم معلم شما هیلاری کلینتون است و معلم ما «خانم زینب». سوگند به زبان آتشین خواهر حسین، که شما غلط کردهاید اگر مستقل باشید. شما سر گرفتن دلارهای آمریکا با هم دعوایتان شده و به جان هم افتادهاید. غلط کردهاید که «ملی» هستید. ملی، پیر پاتالهای نهضت آزادی نیستند؛ اینها میخواستند ملت را به جدایی طلبان بفروشند.
اینها ستون پنجم دشمن بودند در جنگ و میخواستند خیلی قشنگ صدام را برادر صدا کنند. ملی- مذهبی، شهدای انقلاب اسلامیاند. ملی- مذهبی، مولای ما «خامنهای» است که با تن مجروح، پای رای ملت چون کوه، استوار و با شکوه ایستاده است. شما واژههای ادبیات را دزدیدهاید. شبیخون زدهاید به القاب ناب. ملی- مذهبی، شهدای ما هستند که اجازه ندادند آمریکاییها به شما بگویند برده. اگر شهدای ما نبودند شما نه ملیتی داشتید و نه مذهبی و باید برای سگ اوباما استخوان پرت میکردید. شما غلط کردید که شهید دادهاید. «جلایی پور» مرد است وصیتنامه برادران شهیدش را برای شما بخواند. نام هیچ یک از سران فتنه در وصیتنامه هیچ شهیدی نیست.
هر چه هست «ولایت فقیه» است. غلط کردید که خانوادههای شهدا با شما هستند. همین پنجشنبهای از 64 مادر شهید پرسیدم که: سران فتنه را قبول دارید یا نه؟ کاش میشد مینوشتم که جملگی گفتند: میخواهیم سر به تن این. . . نباشد. در خود خانواده همت هم اگر بنا را بر دموکراسی بگذاریم، شک نکنید سینهچاکان ولایت بیشترند.
آیا پدر به رحمت خدا رفته همت، خانواده همت نیست؟آیا مادر پیر و مهربان همت، خانواده همت نیست؟ اصلا همت را چه کسی بزرگ کرد؟ آیا برادر همت خانواده همت نیست؟وآیا خود همت خانواده همت نیست؟! برادر سردار خیبر، بسیجی خامنهای است. دلتان بسوزد. شما خودتان روز ندارید و از نردبام 22 بهمن ما بالا میروید. دلتان بسوزد.
شما خودتان شهید ندارید از همت و باکری ما آویزان شدهاید. من ممنون بسیجیان نسل خودم هستم. بسیجی واقعی بسیجیان خامنهای هستند. ما موسوی و خاتمی و مایکل جکسون را از زبان شما انداختهایم و به شما ثابت کردهایم اینها نامردند؛ مرد، «همت» و «باکری» است. عطری اگر به هوا بلند میشود از مزار «پلارک» ماست، قطعه منافقین بوی لجن میدهد. شما خودتان شرف ندارید و چشم به «ای مجاهد ای مظهر شرف ما» دوختهاید. تمام شعارهای شما تقلید از شعارهای ماست. شما از خودتان چیزی ندارید. در فضای مجازی، دختر بازی میتوان کرد اما براندازی نه. جمهوری اسلامی با این قرتیبازیها سقوط نمیکند. شما فقط خشم انقلابی ما را بیشتر میکنید.
شما باعث شدهاید ما همه خردهحسابهایمان را فراموش کنیم. خدایا شکر که دشمنان ما را از «حمقا» قرار دادهای. ما از همین الان باید به فکر جشن صدمین سالگرد انقلاب اسلامی باشیم. مادر بزرگ من با 80 سال سن امسال میخواهد 22 بهمن به میدان آزادی بیاید. چند سال بود با این بهانه که؛ «برای چه بیایم، میدانم به اندازه کافی شلوغ میشود»، راهپیمایی نمیآمد. شما پیرهای ما را جوان کردهاید. مأیوسهای ما را سرزنده و بیتفاوتهای ما را با غیرت. اصلا حالا که فتنهگران را محاکمه نمیکنند، خوب است از ایشان در «همایش احمقهای ماندگار» تجلیل شود. شیخ این بار خودش هم نفهمید که چه خدمتی به انقلاب اسلامی کرده است.
آری، انقلاب ما بیمه دعای مادران شهید داده است. هفت پشت آنطرفتر عقاید شما هم یک شهید پیدا نمیشود.
شما وجود آمدن به «فکه» را نداشتید. شما جگر آمدن به «بازی دراز» را نداشتید. شما فقط در جهنم بیشمارید.
من قبول دارم که در جهنم تعداد شما از ما بیشتر است. من قبول دارم که در قطعه منافقین، بسیجی اروند، سپاهی خرمشهر و ارتشی طلاییه حتی یک قبر هم ندارند. ما در قطعه شهدای گمنام بیشماریم و شما در قطعه منافقین. ما در بهشت زهرا بیشماریم و شما در جهنم عایشه. ما در خیابان آزادی بیشماریم و شما در بیابان غربزدگی. ما در آزادگی بیشماریم و شما در هرزگی. پس غلط کردید که بیشمارید. غلط کردید که مرد مبارزهاید.
سوپرمردهای شما خودشان را به شکل زن درآوردند و دررفتند. مرد، خواهران بسیجی من هستند که چادر مشکیشان را از خانم فاطمه زهرا به ارث بردهاند. مرد، مادر «شهید رحمتی» است که به من گفت: اگر قوه قضائیه ناتوان است ما حق آشوبگران را کف دستشان بگذاریم. شما غلط کردید که قهرمان هستید. قهرمانهای شما همگی به جرم خود اعتراف کردند. شما غلط کردید که امام را قبول دارید. امام همه شما را محارب میدانست. شما غلط کردید که در چارچوب قانون اساسی، معترض هستید. خیال خام شما برگرداندن صندلی شاه است. شما حتی غلط کردید که دشمن نظام هستید. جمهوری اسلامی بزرگتر از آن است که بچههای گروهبان قندلی دشمنش باشند. دشمن نظام ما مجهز به 200 کلاهک هستهای است. شما از اسرائیل خط میگیرید. شما غلط کردید که مستقل هستید. امام ما گفت:«اسرائیل به دریا دست بزند دریا نجس میشود». شما باید اول خودتان را پاک کنید، بعد منت نظام را بکشید. آقایان فتنهگر، 7 ماه است که نتانیاهو دارد از شما تعریف میکند. شما تیتر یک «معاریو» هستید. رمز جدول «جروزالیم پست» نام شما شده است. غلط کردید که در خط امام هستید. اگر امام را قبول داشتید، بیانیههایتان نجس نمیشد. تعارف که نداریم؛ باید بروید «طهارت» کنید و هوای نفستان را آب بکشید. شما غلط کردید که ستون خیمه انقلاب را قبول دارید. 7 ماه تمام زورتان را زدید و حالا چون سرتان به سنگ خورده ننه من غریبم میکنید. آقای ایکس، غلط کردهاید راه افتادهاید برای میانجیگری. شما خودتان، اگر شیخ را نخودی فرض کنیم؛ دومین نفر لیست سران فتنه هستید. تو پای خودت گیر است. یکی باید میانجیگری کند برای خودت. ما دیگر نه فریب گریه شما را میخوریم، نه فریب خندهتان را. نه فریب نالهتان را، نه فریب نامهتان را. ما خودمان زغال فروشیم؛ با جرج سوروس مذاکره کردی، بگو کردم. دروغگو دشمن خداست. روح خدا راست میگفت.
سربازانش 15 خرداد در «گهواره» بودند. شما چرا راستش را نمیگویید که فرماندهانتان در «ماهواره» بودند؟میدانید چرا انقلاب خمینی گرفت و کودتای شما پا نداد؛ آخر خمینی بعد از خدا به ما امید بسته بود و شما بعد از «شیطان بزرگ» به ماهوارهها. آخر ملت خمینی بیشمار بودند و شما این روزها نفستان به شماره افتاده است. پس اگر حمل بر بیادبی نکنید:«غلط کردید که بیشمارید». . . نه دوستان! اینگونه بخواهیم حساب کنیم، نهج البلاغه سرتاسر غیبت خوارج است. ما آنقدرها با ادب نیستیم که دوباره علی تنها بماند. ادب ما شاید به ز دولتمان باشد اما مودب بودن ما عین ولایتپذیری ماست. ما را خدایی آفریده است که یک سوره قرآن را بدون بسم الله بر محمد نازل کرد. ما شیعه امامی هستیم که گفت:«اشباهالرجال و لا رجال». ما ابوموسی را مودبتر از مالک نمیدانیم. بزرگترین بیادبی، تنها رها کردن علی است. امروز اما این ما هستیم که بیشماریم؛ شما غلط کردید که بیشمارید!
روزگاری شهر مـا ویران نبود
دین فروشی اینقدر ارزان نبود
صحبت از موسیقی عرفان نبود
هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود
دختران را بـی حجابی ننگ بود
رنگ چـادر بهتر از هـر رنگ بود
مرجعیت مـظهر تـکـریم بود
حکم او را عالمی تسلیم بود
یک سخن بود و هزاران مشتری
آن هـم از لوث قرائت ها بری
هدیه بر رقاصه ها واجب نبود
قدر عالِم کمتر از مـطرب نبود
وه ؛ که در سال سیاه دوهزار
کار فرهنگی شده پخش نوار
ذهن صاف نوجوانان محل
پر شده از فیلم های مبتذل
آدمیت کو؟ دگر آدم کی است؟
آدم قرن تمدن بـرفی است!
پشت پـا بـر دین زدن آزادگیست
حرف حق گفتن عقب افتادگیست
آخر ای پرده نشین فاطمه
تو برس بر داد دین فاطمه
بی تو منکر ها همه معروف شد
کینه توزی با دلی مکشوف شد
در به روی فتنه جویان باز شد
دشمنی با نایبت آغاز شد
بی تو دلهامان به جان آمد؛ بیا!
کـاردها بـر استخوان آمد؛ بیا
سوالی که آقا مازیا از بنده پرسیدن
چرا به (مردم) اجازه راهپیمایی نمیدن؟
منظور از مردم طرفداران کروبی و میرحسین
اصولا افرادی که در ۲۲ بهمن و ۹ دی به راهپیمایی پرداختن خارج از این مردم هستن ...
برای دیدن جوابها به ادامه مطلب بروید.
....
روزگار….. نمی فهمه، شعور نداره، احساس نداره، پروژه و پایان نامه نداره، تالیفات بی شمار و جایزه نوبل هم نداره. اصلاً این روزگار هیچ چیز نداره…..بی همه چیزه
اما! همین بی همه چیز، بعضی وقت ها مسائل و معادلاتی رو برای ما اثبات می کنه، که اگر تمام آدم های دنیا، با همه اصل و نسب و افتخاراتشون جمع بشن، نمی توانند کاری بکنند.
بله. روزگار استاد اثبات معادله ای است، به نام “معادله حماقت من”. و استاد بوجود آوردن تنفر از خودم.
یک فلش بک به گذشته می زنم.
هجده سالم بود. عاشق کسی شده بودم که فقط از خدا می خواستم تمام عمرم در کنارش باشم.طرف مقابل من هم، همین تصمیم رو داشت. اگر تمام دنیا جمع می شد که هیچ، اگر نستیجرا…، خود خدا هم به من وحی می کرد، حاضر به تغییر تصمیمم نبودم.
یک روز از این تصمیم گذشت…دو روز….سه روز………..سیصد و شصت و پنج روز گذشت.
روز سیصد و شصت و ششم، نه تنها این تصمیم، بلکه کل احساس من هم معکوس شد. حالا اون عشق آتشی، تبدیل شد به یک تنفر.
حالا چند سال از این ماجرا می گذره….
هر وقت یاد این جریان می افتم، خنده ای می کنم. به عمق حماقت خودم . خنده ای همراه با تنفر که تا چه حد می تونستم احمق باشم. حالم بهم می خوره.
اما حالا
یه گوشه نشستم و نگاه می کنم به استاد خودم. استادی که با تمام مهارتش، حالا قیافش شبیه آدم های درمانده و بیچاره شده. به نظرم کم اورده. انگار مسائل براش سخت شدن یا چیزه دیگه. ذهنش دیگه نمی کشه. خیلی دلم براش می سوزه. البته بعضی وقت ها هم، توی دلم بهش می خندم.
به کم آوردن روزگار می خندم.
روزگار توی این یکسال، معادله ی سختی رو داشت حل می کرد.
روزگار، این مسئله رو برای همه جهانیان ثابت کرد…..جز خود اونها.
بعضی وقت ها،حماقت بعضی ها رو، نمی شه به خودشون اثبات کرد.
تلاش روزگار قابل تحسینه، اما فایده ای نداره.
حضرت موسى (ع ) با تلاشهاى پى گیر خود به تدریج بر ستمگران پیروز شد و پرچم توحید و عدالت را در نقاط زمین به اهتزار آورد، او براى توسعه خدا پرستى و عدالت همواره مى کوشید، در آن عصر شهر انطاکیه (که فعلاً در ترکیه واقع شده ) شهر با سابقه و پر جمعیتى بود ولى ساکنان آن همراه در تحت حکومت خود کامگى ستمگران به سر مى بردند و از نظرات گوناگون در فشار قرار داشتند.
به ادامه مطلب بروید...
ادامه مطلب ...