ایران سبز
ایران سبز

ایران سبز

دیروز و امروز و فردا

 

دیروز از هرچه بود گذشتیم 

امروز از هرچه بودیم
آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز
دیروز دنبال گمنامی بودیم امروز مواظبیم ناممان گم نشود.
جبهه بوی ایمان می داد
اینجا ایمانمان بو می دهد.
جبهه سرزمین صداقت بود
اینجا پر از حسادت.
جبهه زمین جوانمردی بود
اینجا جوانمردی بر زمین می خورد...

راستی بر سر ماه چه آمده است ...؟؟؟؟ 

شده تا حالا...؟

شده تا حالا تو یه جمع بزرگ نشسته باشی و احساس غربت کنی؟

شده تا حالا بغل دستیات _همونایی که عمیقا دوستشون داری_ فقط و فقط با خودشون حرف بزنن و هرچی ملتمسانه بهشون نگاه کنی که بگی بابا منم هستم و اونا نبیننت؟

شده تا حالا اسیر وسوسه هات بشی که به یه عده بتوپی اما یه نیرویی تو رو از این کار وا داره؟

شده تا حالا یا یه ذوق خاصی سراغ یه نفر بری که باهاش حرف بزنی و عمق محبتت رو بهش برسونی و اون تو ذوقت بزنه؟

شده تا حالا از سر صمیمیت نظرتو تو جمع بگی و یکی بشدت بکوبتت؟
شده تا حالا کارایی رو بکنی ، حرفهایی رو بزنی ، جاهایی بری که علی رغم میل باطنته؟

شده تا حالا گاهی نفهم پندارنت / گاهی خودخواه ؟

شده تا حالا تو جمع  تنهایی رو تو از عمق وجودت احساس کنی و بغض کنی و اشک تو چشات حدقه بزنه و دلیلشو حساسیت به نور لامپ ربط بدی؟

شده تا حالا تویی که منبع انرژی و فعالیت بودی رو ساکت و مغموم ببینی ؟

شده تا حالا دلت گرفته باشه و هر چی گریه کنی اروم نشی ؟

.

.

.

اما تو این هیاهوها و این اشک و بغضها وقتی به سر حد نهاییش میرسی فقط یه چیز هست که اون سلولهای عصبی وجودتو اروم میکنه :و اون گفتن این ذکره " لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم "

رای به ولایت

اکثر ما بچه مذهبی‌ها چه در انتخابات ۸۴ و چه انتخابات دوره‌ی قبل از حامیان احمدی‌نژاد بودیم. چه بحث‌ها و مشاجراتی که تا نیمه‌ی شب با دوستان بر سر انتخاب احمدی‌نژاد به خصوص در سال ۸۴ نداشتیم. چه خوشحالی‌ و شادمانی که بعد از مناظره‌ی تاریخی او با موسوی نداشتیم و از فرط خوشحالی تا صبح در خیابان‌ها پرسه نزدیم. و البته الحق و الانصاف احمدی‌نژاد از میان همه‌ی گزینه‌های موجود، بهترین گزینه بود. فکر نمی‌کنم هیچ‌کدام از دوستانی که در انتخابات ۸۴ و ۸۸ به احمدی‌نژاد رأی داده‌ و حالا هم به برخی از اقدامات او نقد دارند از رأی خود به احمدی‌نژاد پشیمان شده باشند. این قلم به شخصه حتی اگر صدها بار دیگر در چنان موقعیتی قرار بگیرد از بین همه‌ی گزینه‌ها یقینا باز هم به احمدی‌نژاد رأی خواهد داد. اما فراموش نکنیم که رأی ما به احمدی‌نژاد رأی به شخص او نبود. ما به شخص احمدی‌نژاد رأی ندادیم. ملاک و شاخص ما برای انتخاب نه خوشگلی و تیپ و فریم با کلاس عینک او بود و نه ژست‌ و ادا و اطوارهای انتخاباتی‌ش. در حقیقت رأی ما دارای دو بعد بود: بعد سلبی و بعد ایجابی. در «بعد سلبی» ما می‌خواستیم به کاندیداهای دو جناح چپ و راست که برای دو دهه با سیاست‌بازی‌های خود، آرمان‌های انقلاب را به فراموشی سپرده بودند، «نه» بگوییم. انگار هر کدام از ما می‌خواستیم با صدای بلند فریاد بزنیم از چپ و راست بیزارم و انسانم آرزوست. و احمدی‌نژاد همان انسانی بود که آرزو می‌کردیم روزی رئیس‌جمهور ایران باشد. 

در «بعد ایجابی» هم احمدی‌نژاد را تبلور زنده کردن شعارهای انقلاب و امام می‌دانستیم. شعارهایی چون عدالت، ساده‌زیستی، استکبارستیزی، مردم‌دوستی، انقلابی بودن و مبارزه با رفاه‌طلبی و غیره. ما دلبسته‌ی شعارها و رفتارهای انقلابی احمدی‌نژاد شدیم نه خود او. به همین دلیل هم به او رأی دادیم. در حقیقت رأی ما رأی به آرمان‌های انقلاب بود نه احمدی‌نژاد. سؤال می‌پرسم: اگر احمدی‌نژاد آن شعارها را نمی‌داد و چنان رفتار انقلابی از خود نشان نمی‌داد آیا باز هم ما به او رأی می‌دادیم؟ آیا باز هم با همان صلابت حاضر می‌شدیم که از او دفاع کنیم؟

البته از حق هم نباید گذشت که انصافا احمدی‌نژاد هم بعد از رئیس‌جمهور شدن نشان داد تا حدود زیادی بر خلاف سیاسیون دیگر به شعارهای خود پایبند است و بسیاری از آن‌ها را هم عملی کرد. تغییر استراتژی منفعلانه‌‌ی تنش‌زدایی تسلیم‌طلبان به استراتژی فعال انقلابی، به چالش کشیدن تئوری‌ها و سیاست‌های غربی آن هم در قلب تمدن غرب و در مکان‌هایی چون سازمان ملل، راه‌اندازی مجدد نیرو‌گاه‌های هسته‌ای و احقاق حقوق مسلّم ایرانی‌ها و تحقیر دوباره‌ی غرب، انجام سفرهای استانی و بازدید و رسیدگی از مناطقی که در طول این سی سال حتی پای یک مسئول هم بدان‌جا نرسیده بود، اجرای طرح سهمیه‌بندی بنزین، طرح مسکن مهر، طرح هدفمندکردن یارانه‌ها که یقینا کسی جز او جرأت انجام‌ش را نداشت تنها گوشه‌ای از زحمات شبانه‌روزی او و تیم همراه‌ش بوده و هست.

همه‌ی این‌ها باعث شد که علاقه‌ و محبت ما به احمدی‌نژاد چندین برابر شود و به مصداق حدیث «حب الشیء یعمی و یصم»، از دیدن بدی‌های او غافل شویم. ما فراموش کردیم که احمدی‌نژاد هم مانند سایر انسان‌ها است که در کنار خوبی‌های زیادش، بدی‌هایی هم دارد. حتی فراموش کردیم که برخی از همین روحیات خوب احمدی‌نژاد (و البته همه‌ی انسان‌ها) اگر در جای خود استفاده نشود ممکن است تبدیل به بدی هم بشوند. مثلا برای ما این روحیه‌ی احمدی‌نژاد که همیشه رقیب و دشمن را کوچک و خوار می‌شمرد خیلی جذاب و شیرین بود. مخصوصا در مواجهه‌ی با سران غرب که اتفاقا باید با آن‌ها از همین دریچه صحبت کرد و تعامل داشت. هیچ‌گاه نباید رقیب را بزرگ فرض کرد که این خود باعث تضعیف روحیه‌ی نیروهای خودی خواهد شد و احمدی‌نژاد این را خیلی خوب می‌دانست و اجرا کرد. اما فراموش کردیم که این روحیه‌ی خوب، بعضی جاها می‌تواند خیلی هم بد باشد. فی‌المثل آن‌گاه که انسان در برخورد با دوستان خود نیز با همین نگاه وارد شود و تصور کند که همه‌ی آن‌ها انسان‌هایی کوچک‌تر از خود هستند. و نتیجه آن‌که هیچ‌گاه برای نظرات آنان اهمیتی قائل نخواهد شد. موضوعی که در این سال‌های اخیر مشاهده کردیم که در او پر رنگ‌تر شده است تا جایی که باعث دلخوری و دور شدن بسیاری از دوستان او شد.

و یا یکی از خصوصیات دیگر او توجه به عنصر «ایرانی بودن» و «هویت ملی» است. این قلم بر خلاف بسیاری از دوستان که شاید با این مسأله مخالف باشند و آن را به نوعی موجب ترویج روحیه‌ی ناسیونالیستی می‌دانند، کاملا با آن موافق هستم. جدای از این‌که هویت ما ایرانی‌ها چه بخواهیم و چه نخواهیم عجین شده از دو عنصر «ایرانیت» و «اسلامیت» است، توجه به هویت ملی باعث ایجاد روحیه‌ی امید و پشتکار و برنامه‌ریزی برای آینده می‌شود. ما نمی‌توانیم هویت چندین هزار ساله‌ی خود را نادیده بگیریم. مگر چند کشور مثل ایران با این پشتوانه‌ی عظیم تمدنی در دنیا وحود دارد؟ حتی برگزاری جشن نوروز و دعوت از کشورهای همسایه هم فی‌نفسه چیز بدی نیست. کما این‌که در سال قبل مشاهده کردیم که حتی رهبر انقلاب هم با مدعوین خارجی جشن نوروز دیدار کرده و اتفاقا حرف‌های بسیار زیبایی در باب نوروز و ترویج فرهنگ ایرانی- اسلامی گفتند. اما وقتی مسأله‌ی ایرانی بودن و جشن نوروز در تقابل با موضوع دیگری چون قیام‌های مردمی کشورهای مسلمان و کشتار شیعیان بحرین قرار می‌گیرد و آن‌گاه به جای توجه به این موضوع با اهمیت اولویت اوّلی، به موضوع کم اهمیت‌تر توجه می‌شود تبدیل به یک امر نامطلوب شده که صدای همه‌ی دوستداران انقلاب و اسلام را در می‌آورد.

همه‌ی این ماجراها باعث شد که جریان حزب‌الله یاد بگیرد که دیگر اسیر شخصیت‌ها و افراد نشود. و البته این هم یکی از برکات فتنه‌ی ۸۸ است. فتنه‌ی ۸۸ با همه‌ی معایبی که داشت دارای برکات زیادی برای انقلاب بود که یکی از آن‌ها شکستن تابوهایی بود که به خصوص ما جوان‌ها برای خود ساخته بودیم. ما بیش از حد بر روی افراد تمرکز کرده بودیم. تصور می‌کردیم که باید حتی «حق» را هم با آنان بسنجیم. اگر می‌خواستیم ببینیم کدام گروه حق است نگاه به افراد آن می‌کردیم. تا فتنه‌ی ۸۸٫ که درآن دیدیم چگونه بسیاری از استوانه‌های نظام سقوط کردند. فتنه‌ی ۸۸ به ما نشان داد که چگونه انقلابی‌های دیروز هم در معرض ابتلا به آزمایشات الهی هستند و می‌توانند تبدیل به فتنه‌گران امروز شوند. فتنه‌ی ۸۸ به ما آموخت که همه در معرض ریزش و سقوط هستند. از موسوی و کروبی و خاتمی بگیرید تا هاشمی و احمدی‌نژاد و مشایی و من و شما. در ابتدا ما فکر می‌کردیم سقوط مثلا استوانه‌ها باعث سقوط انقلاب و نظام خواهد شد. در حالی‌که دیدیم اتفاقا ریزش برخی از افراد باعث تقویت بیشتر انقلاب شده است. نگاه کنید به راهپیمایی‌ها و تجمعات و فضای انقلابی بعد از فتنه و ببینید چه رشد مضاعفی داشته‌ایم. و تازه اینجا است که مصداق حدیث رسول (ص) را متوجه می‌شویم که از فتنه‌های آخرالزمان نهراسید که این فتنه‌ها باعث در هم شکستن دشمنان خواهد شد.

ما از پس فتنه آموختیم که دیگر دلبسته‌ی هیچ چیز نباشیم جز «ولایت». از این پس باید ولایت را سنگ محک همگان و بالاخص سیاسیون و نخبگان قرار دهیم. آموختیم باید اولین شرط اساسی برای انتخاب یک گزینه را تنها و تنها در موضع‌گیری او در قبال مسأله‌ی ولایت بدانیم. چه در سطح گفتار و چه در سطح رفتار. هر دل که «ولایت‌مدار»تر است پیش‌تر است. آموختیم حتی مسائلی چون ساده‌زیستی و عدالت‌خواهی و مردم‌دوستی و… نیز نسبت به موضوع ولایت‌پذیری در اولویت‌های بعدی قرار می‌گیرند.

القصه، ما از اول هم احمدی‌نژادی نبودیم چه برسد به «مکتب احمدی‌نژادی» بودن. مکتب ما احمدی‌نژاد نبوده و نیست. ما همگی شاگرد مکتب حضرت روح‌الله هستیم و خواهیم بود. اگر به احمدی‌نژاد هم رأی دادیم و تا به امروز هم از او حمایت کردیم به این دلیل بوده که او هم شاگرد همین مکتب است. و یقین بدانید اگر احمدی‌نژاد روزی پا را از این مکتب بیرون بگذارد و وارد مکاتب انحرافی چون «مکتب ایرانی» شود، اولین کسانی که از او اعلام برائت خواهند کرد همین بچه حزب‌اللهی‌ها هستند. که حزب‌الله با هیچ کسی عقد اخوت نبسته است مگر با ولایت

ای کسانی که :

 

ای کسانی که:

شهید دارید / کدملی ندارد

شهید دارید / رای ندارد

شهید دارید / قبر ندارد

شهید دارید / حجاب ندارد

شهید دارید / هویت ندارد

شهید دارید / جنازه ندارد

شهید دارید / موسوی و کروبی را قبول ندارد

شهید دارید / تاریخ تولد ندارد

شهید دارید / وجود ندارد

شهید دارید / واقعیت ندارد

جریان چیست، بدجنس ها؟! به ما هم بگویید تا یاد بگیریم!

چطور توانستید فقط با چند کشته، انقدر ماهرانه، جا در دل بعضی ها باز کنید؟!!!

چطور توانستید جا در دل کسانی باز کنید که میلیون ها انسان را در ویتنام و ژاپن و عراق و افغانستان و آفریقا و فلسطین تا کنون، سلاخی کرده اند؟!

کسانی که در وحشی بودنشان، هیچ کس در این جهان تردیدی ندارد.

ولی شما دل انگیزان دلربا! کاری کرده اید که برای کشته های شما، ابراز تاسف می کنند. ابراز نگرانی می کنند. آقا به شدت محــــــــــکوم می کنند.

تازه سالگرد و یادبود هم می گیرند. قابی به وسعت یک فرش ۹ متری از عکس آنان درست می کنند، و با افتخار پشت سرشان آویزان می کنند.

کار بزرگی کرده اید.ما ۳۰ سال هست که داریم جان می کنیم و عربده می کشیم و کشته می دهیم، ولی افسوس……

کسی گوشش بدهکار نبود. انگار اصلاً ما آدم نبودیم.

ولی شما، فقط با چند کشته آن هم با مشخصات بالا، دل کسانی را بدست آوردید که تا دیروز، با موشک های کروز، یا شاید هم پریروز، با موشک های ۱۲ متری نسبتاً به روز، می زدند تو کوچه های ۶متری دزفول.

دوستان سبز شما هنوز به عمق کاری که کرده اید، پی نبرده اید. کاری بس بزرگ انجام دادید.

آخه شما یادتان نمی آید. یه زمانی ۱ میلیون کشته و چند میلیون ناقص و بی خانمان و آواره دادیم.

آری. یک میلیون کشته دادیم.

کشته دادیم / که کد ملی نداشت! / اما شماره شناسنامه داشت

کشته دادیم / که سواد نداشت / اما بصیرت داشت

کشته  دادیم / که پلاک نداشت / اما هویت داشت

کشته  دادیم / که حرف نداشت / اما دل پری داشت

کشته دادیم / که رای نداشت / اما “امام امت” داشت

کشته دادیم / که پول نداشت / اما جایگاه داشت

کشته دادیم / که ریش نداشت / اما دین داشت

کشته دادیم / که اسلام نداشت / اما انسانیت داشت

کشته دادیم / که اسلحه نداشت / اما نوزاد ۶ ماهه در آغوش داشت

کشته دادیم / که جنازه نداشت / اما وجود داشت

خلاصه. شما یادتان نمی آد. دریغ از ابراز تاسف و همدردی….

نه!

فایده ای نداشت. هر چه کشته می دادیم، نه حقوق بشر، نه غرب، نه مریم رجوی ، نه فرانسه و آمریکا و آلمان و اسرائیل و نه هیچ کوفت و زهر مار دیگه ای که امروز ادعای حقوق بشرش، سر به آسمان کشیده……

ککش نگزید

هرچه نوزاد چند ماهه، در آغوش مادر

هر چه دختربچه ۶ ساله، وسط لیله بازی

هر چه نوجوان ۱۳ ساله، زیر تانک

هر چه جوان ۱۷ ساله، زیر موشک

هر چه……

فایده ای نداشت….

شما کار بس بزرگی کردید!

جا در دل حرام زاده ها و وحشیان گاوچرانی باز کردید که تا دیروز اجدادمان را قتل عام می کردند. که تا امروز هم ثابت کردند جان زنان و کودکان بی گناه برایشان ارزشی ندارد….

کار بزرگی کردید!

تقبل ا…

شعار دیروزتان :نه غزه نه لبنان *شعار امروزتان:مصروتونس و ایران

 نمایندگانی که خاموش بودند:: 

صبح دیروزدر حالی نمایندگان مجلس در شعارهایی خواستار اعدام سران فتنه بودند که نمایندگان فراکسیون اقلیت مجلس در واکنش به این اقدام انقلابی نمایندگان، سکوت کرده و در صندلی های خود نشستند. 

برخی از چهره‌های فراکسیون اقلیت مجلس از جمله محمدرضا تابش نماینده اردکان، علی محمد مقیمی نماینده خمین، محسن نریمان نماینده بابل، مصطفی کواکبیان نماینده سمنان، محمدرضا خباز نماینده کاشمر، علی اکبر نماینده یزد از نمایندگانی بودند که در واکنش به عملکرد ۱۸۰ نماینده دیگر در محکومیت سران فتنه و اغتشاشات روز گذشته بر صندلی خود نشستند و شعاری ندادند. 

که صد البته در مردم ایران اسلامی از همین نمایندگان مجلس است...مجلس هشتم  مجلس خوبی نبود و کارنامه خوبی هم نداشت .

ادامه مطلب ...

شک نکنید که تقصیر صدا و سیما بود

شک نکنید که تقصیر صدا و سیما است. اینکه می‌گویند معترضین عده‌ای اندک و قلیل بودند، تقصیر صدا و سیما است. اگر آن جمعیت خروشان را نمایش می‌داد و اگر از خیر قطع کردن صدای مردم - که به گفته روح‌الله کبیر، ولی‌نعمت مسئولان هستند - می‌گذشت، حالا شاهد وقاحت تمام عیار فتنه‌گران نبودیم که فریاد بزنند ما اندک بودیم.

بله، تقصیر صدا و سیما است که محافظه‌کاری می‌کند. اگر فیلم‌های حقیقت‌جو و داوودی را چند سال پیش پخش می‌کرد؛ اگر از ماجرای روایت شهید دیالمه از موسوی و رهنورد نمی‌گذشت؛ اگر سر ماجرای شهرام جزایری، یقه کروبی را می‌گرفت و اگر آن زمانی که خاتمی با رئیس‌جمهور هتاک دانمارک مصافحه کرد، به راحتی از کنار ماجرا نمی‌گذشت، الان شاهد نبودیم که مخالفان امام مدعی راه امام شوند.

تقصیر صدا و سیما است که آن پیرمرد دهاتی با آن کلاه زیبای قشقایی را نشان نداد که با اشک بر روی گونه و مشت گره کرده، از پسر نوح می‌خواست که به کشتی بازگردد.

تقصیر صدا و سیما است که آن دختر بدحجاب را نشان نداد که با هزار زحمت، روسری خود را جمع و جور می‌کرد تا نکند که شعار دادن در حمایت از رهبری و انزجار از وابستگان ظاهری امام، باعث شود تا همین حجاب نه چندان کاملش هم خراب شود.

تقصیر صدا و سیما است که آن پیرزن فرتوت را نشان نداد که تسبیح می‌چرخاند و پسر نوح را به خاطر همراهی با فتنه‌گران لعن می‌کرد.

 

 

بله آقای ضرغامی، محافظه‌کاری شما سبب شده تا مدعیان پررو که شب و روز برای محو راه روح‌الله کبیر نقشه می‌کشند، مردم معترض را "اندک" و مشتی "اخلالگر" بخوانند. تقصیر شما است که خروش بی‌نظیر مردم در حمایت از رئیس جمهور و رهبرشان را نمایش دادید اما از مشت‌های گره کرده مردان و زنانی که به خون سران فتنه تشنه هستند، تصویر نگرفتید.

تقصیر شما است که موج نفرت بلوچ، کرد، لر، ترک، فارس و گیلک از همراهی پسر نوح با دشمنان پدرش را نمایش ندادید تا اینگونه وقیحانه، مردم را تهدید به برخورد کنند.

آقای ضرغامی! محافظه‌کاری بس است...