ایران سبز
ایران سبز

ایران سبز

مقدمتان گلباران

 

هنوز بوی دودِ غلیظِ لاستیکِ سوخته، جایش را کاملاً به عطرِ یاس و اسپند و گلاب نداده بود؛ هنوز سوزشِ گازِ اشک­آور، جایش را به لبخند و بوسه نداده بود؛ هنوز شعار و فریاد، به سرود و سرور تبدیل نشده بودند که دوباره اتفاقی تازه، ما را به کارزار فرا خواند.

کوچه­ها و خیابان­ها برایمان شده بود میدان مبارزه؛ اما حالا دشت­های عطشناکِ جنوب، با همه عظمتشان غیرت ما را امتحان می­کردند. حالا دیگر فریاد کافی نبود، از مشت کاری برنمی­آمد، اعتراض و دیپلماسی و سیاست خارجی، دستشان کوتاه بود. باید سلاح، به دست می­گرفتیم و گرفتیم؛ باید صبر بیشتری می­کردیم و کردیم؛ باید خون بیشتری می­دادیم و دادیم. حالا ما با دشمنی می­جنگیدیم که پشتش را به یک دنیا گرم می­دید؛ اما غم اسارت در غربت را هنوز نچشیده بودیم. نمی­دانستیم اسیر عده­ای درنده انسان­نما بودن یعنی چه؛ نمی­دانستیم از دردِ زخم و شدت عطش و ضعف در میان شهری شلوغ، مُردن یعنی چه؛ باورمان نمی­آمد این همه تیرگی. در دلمان نمی­گنجید این­قدر سنگدلی، اصلاً به ذهنمان خطور نمی­کرد تصویری چنین ننگین از انسان؛ امّا هر چه بود گذشت و فصل رهایی در آغوشمان کشید.

افزایش اسرای عراق نسبت به ما، آنها را به این فکر واداشته بود که طرح تبادل اسرا را بپذیرند؛ بنابراین در 24 فوریه 1986 میلادی، قطعنامه 582 به تصویب رسید و در بند 4 آن مقرر شد هر دو کشور، با همکاری کمیته بین­المللی صلیب سرخ در امور اسرای جنگی، هر چه زودتر تبادل اسرا را آغاز کنند.

در همین حین مجلس شورای اسلامی در تاریخ 13/9/68 مصوبه­ای را تنظیم کرد که طی آن در 22 مرداد سال 69، ستاد رسیدگی به امور آزادگان تشکیل شد و همه چیز برای استقبال از کبوتران زخمی و خسته وطن آماده شد.

اولین گروه آزادگان سربلند، در 26 مرداد سال 69 به میهن بازگشتند و شور و خاطرات پیروزی انقلاب را در یادها زنده کردند. در طی 8 سال دفاع مقدس، 45 هزار رزمنده به اسارت ارتش تجاوزگر عراق درآمدند؛ ولی فقط 40هزارتن از آنها به میهن بازگشتند. شماری از این افراد، به علت همکاری نکردن ارتش عراق با صلیب سرخ و عدم اعلام آمار دقیق اسرای ایرانی، مفقودالاثر شدند که وضعیت تعدادی از آنها تا به حال معلوم نشده است. شمار دیگری هم از این اسرا، زیر شکنجه­های وحشیانه و ددمنشانه ارتش عراق و یا به علت عدم رسیدگی پزشکی و بهداشتی در زمان مجروحیت به شهادت رسیدند.

سالروز ورود عزت مندانه ازادگان عزیز را به میهن اسلامی گرامی میداریم

یا امام رضا

 

گفتم اینجا تا مشهد چقدر راه است؟!

گفت : آنقدر که بگویی...

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

دل نوشت

دوستان و همراهان عزیز ، اگه خدا بخواد  عازم حرم آقا هستم

دلم تنگش بود ... قراره باهاش یه دل سیر درد و دل کنم

حلالم کنید ، دعا گوی همه دوستان عزیز هستم

روز دختر مبارک

بانو! قسم به پنجره های ضریح تو .... این آستان توست که باب الرضای ماست   

به جان پاک تو ای دختر امام ، سلام به هر زمان و مکان و مقام سلام 

  تویی که شاه خراسان بود برادر تو بران مقام رفیع و براین مقام سلام

 به هر عدد که تکلم شود به لیل و نهار هزار بار فزون تر ز هرکلام سلام

صبح تا شب و از شام  تا طلیعه صبح بر استانه قدست علی الدوام سلام

 به پیشگاه تو ای خواهر شه کونین ز فرد خلیق به صبح و شام سلام

 منم که هرسر مویم به هر زمان گوید به جان پاک توای دختر امام سلام 

روز دختر رو به همه ی دخترا تبررررررررررررررررررررررریک میگم 

عید فطر مبارک

 عید فطر بر همگان مبارک 

صدای پای عید می آید . دل بر سر دو راهی ِ آمدن عید رمضان و رفتن ماه مبارک رمضان بلا تکلیف است ... نمی داند از آمدن آن شاد باشد یا از رفتن این محزون ؟ عید فطر پاک ترین و عیدترین عیدهاست چرا که پاداش ِ یک ماه عبادت و شست و شوی جان درنهر پاک رمضان است.عید فطر، عید پایان یافتن رمضان نیست . عید برآمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است، چونان ققنوس که ازخاکستر خویش دوباره متولد می شود. رمضان کوره ایی است که هستی انسان را می سوزاند و آدمی نو ؛با جانی تازه از آن سر بر می آورد . عیدفطر ؛ شادی برای رفتن رمضان نیست بلکه برای آمدن روز نو ، روزی نو و انسانی نو است . بناست که رمضان با سحرها و افطارهایش ، با شبهای قدر و مناجاتهایش از ما آدمی دیگر بسازد . اگر درعید فطر در نیابیم که از نو متولد شده ایم، اگر تازگی را درروح خود احساس نکنیم، عید فطر ؛ عید ما نیست .

کاش قدر بدانیم

«به درستی که ما در شب قدر، قرآن را فرو فرستادیم».
آری، این فرو فرستادنی است عظیم و سپردنی است بزرگ! وقتی اساس‏نامه معبود بر حیات بندگان ابلاغ می‏شود؛ آن‏گاه که آئین‏نامه زندگی در ساحت اسلام اعلام می‏شود و شبی که قانون اساسی عُبودیت، در خلوتی محض میان رب و بنده، وضع شود، قدر تجلی می‏یابد و به درستی که قدر، مجال ادراک فضیلت است و فرصت تحصیل نور! باشد که آن را قدر بدانیم! 

بارالها! تو خود می‏دانستی که دست گنه‏کار، کوتاه‏تر از آن است که به آسمان برسد و این بود که شبی آسمانیان را به زمین فرود آوردی تا میهمان تو از برچیدن میوه‏های آسمان، بی‏نصیب نماند که کریمان برای بخشیدن سیب سرخ مهربانی، از بلندای شاخه خود به سمت کودکان سرگردان، این‏گونه خم می‏شوند.
«امشب مرا آرامشی امواج‏خیز است *** دار و ندارم یک دل پا در گریز است
ای عشق کاری کن که بال و پر بگیرم *** یک‏بار دیگر خویش را از سر بگیرم» 

تولد دومین امام شیعیان مبارک

 

دلم از وحی نگاه تو مسلمان شده است

 خم ابروی شما آیه ی قرآن شده است

من غزل از تو نگویم که کمیتم لنگ است

از کرامات تو دعبل شدن آسان شده است

تار گیسوی تو مانند ضریحی تا اوج

که شفا خانه ی دلهای پریشان شده است

اسم اعظم که بر انگشتری ات هست نگین

هر که آموخته یکباره سلیمان شده است

پس کرامات تو تا هست چه غم وقتی که

کافری از سر لطف تو مسلمان شده است

من که یک عمر مسلمان تو هستم دیگر

عجبی نیست بگویید که سلمان شده است

یک نفر آمده اینجا به امید کرمت

یک نفر آمده و دست به دامان شده است

پدرت گفت بیاییم در خانه ی تان

سائل این بار سفارش شده مهمان شده است

من چرا سائل این در نشوم وقتی که

مهر تو شامل سگ های بیابان شده است*

ما همه ریزه خور ایل وتبارت هستیم

لاجرم روزی ما سفره ی خوبان شده است

این فقط گوشه ای از مهر دو چشمان شماست

سید ری هم اگر راهی ایران شده است 

حلول ماه مبارک رمضان مبارک

حلول ماه مبارک رمضان رو به همتون تبریک میگم

دلتون رو خونه تکونی کنید این بهترین فرصته

ازش درست استفاده کنید دوستای خوبم

 

شعبان

 

چه زیبا و با شکوه است این ماه که نامهای با برکت شما عزیزان شعبان  

را نورانی کرده است.  شعبان ماه توست ای والا پیامدار!

بتدا از حسین بگویم که مظهر عشق و انسانیت است و اوست چراغ هدایت و کشتی نجات ما. 

 این عناوین برای این است که بیش از این شرمنده ات نباشم مولا.

حال می نویسم از ابوالفضل جانباز دشت کربلا که نامش تداعی گر مهربانی و ایثار است  

و برای روز جانباز برای ما غفلت زده گان همین کافی است که لحظه ای به یاد جانبازانی بیفتیم که  

سرفه هایشان شده  هق هق شب های  مادر و ای کاش می شد برایشان کاری کرد.

 سر انجام از نام زیبای سجادمی نویسم که مناجات های عاشقانه و عارفانه اش در بین قلب های ما ارام 

 گرفته  است و  لحظه ای درنگ کافی است تا تو را به یگانه معبود عالم نزدیکتر کند.

ای خدا از تو درخواست می کنم ایمان ثابت که همیشه در قلبم برقرار باشد و یقینی کامل تا بدانم 

 که به من  جز انچه قلم تقدیر  تو نگاشته نخواهد رسید و مرا در زندگانی دنیا به هر انچه قسمتم کردی راضی و 

 خشنود سازی ای مهربانترین مهربانان  یادتان باشد اگر تنگی دل غوغــا کرد

مهدی فاطمه را یـاد کنید، او تنهاست

اللهمّ عجّل لولیک الفرج

شهادت حضرت زهرا س تسلیت

بسم الله الرحمن الرحیم

قال‌ الله‌ تبارک‌ و تعالی‌: إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمْ اللهُ فِی‌ الدُّنْیَاوَالاْ´خِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُهِیناً .احزاب‌ ـ 57

قال‌ رسول‌ الله‌ ( ص): ( فاطمة‌ُ بَضعَةٌ‌ مِنِّی‌ مَن‌ آذاها فَقَد آذاِنی‌ )

آنان که خدا و رسول را به عصیان و مخالفت آزار و اذیت می کنند خدا آنها را در دنیا و آخرت لعن کرده و از رحمت خود دور فرموده و بر آنان عذابی با ذلت و خواری مهیا ساخته است.

حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند : ( فاطمه پاره تن من است هر کس او را آزار دهد مرا آزار داده است.

حضرت زهراازپا فتاده پا و ز کار اوفتاده دست

بازو به ناتوانی من گــریه می‌کند

گل‌های من هنوز شکوفا نگشته‌اند

شبنم به باغبانی من گریـه می‌کند

باران تندتند به پنجره ی اتاقم می خورد ؛ و آسمان هر از گاهی با غرشش احساس وجود می کند و دوباره به دنیا آمدنش را نوید می دهد. ابرها در دور دست متراکم هستند ، دیگر در آسمان گوی زرین و منور را که هر صبحگاه با پرتوهای ملایمش ، مرا از بستر بلند می کند ، نمی بینم . نسیمی که در هوا متراکم شده است بوی بهشتی دارد.

آری بهار با نسیمی از انتظار ، جمعه را تحفه آورده و منتظر ندبه خوانی است اما ...

صورت جمعه را که نظاره می کنم گویی که سرخی آفتاب طلوعش محزون تر از همیشه نوید غمی عظما دارد ، گویی که افلاکیانفلسفه امتحان الهی صورت خود را سرخ کرده اند و مویه کنان هستند که آفتاب روز انتظار چنین سرخی اش کبود رنگ گشته...

آری ندبه های امروزمان پر سوز تر از همیشه و ناله های فراقمان غمبارتر از گذشته هست چرا که ایام عزای محور آفرینش ، دختر رسالت ، همسر ولایت و مادر امامت است ...

آری فاطمیه از راه رسیده است ...

××××

در این روزهای پر درد و آه در محضر منتقم صدیقه ی شهیده چنین نجوا میکنیم :

 ای معشوق ما که در عشقبازی ممتازی و در محبت استادی. ای آیینه کمال خلقت و ای زیباترین مصداق حضور خدا، اعجاز کن. ای معروف خدا! از احرام انتظار خارج شو و اعتکاف هجران را بشکن. روزه غربت را افطار کن و نفوس مردگان را زندگی بخش.

دلبرا! چمن چمن نرگسان بر آستانت خیمه زدند و در اشتیاق جمعه موعود گریبان می درند. نسیم نسیم در پی تو می وزند تا یک پیچک موی تو را بنوازند. عندلیب عندلیب نغمه کنان بال می سایند که واژه ای از اشعار تو را بربایند.

یارا! دستانمان را می گشاییم تا به شبنم پیشانی تو وضو سازیم و سر می ساییم بر عبادت تا به غبارش سجده کنیم.

ای سبزتر از برگ بهشت خوشبوتر از عطر سرشت! رقیبانت را در خاکستر توبه دفن کردیم تا فقط با تو دلدادگی کنیم.

بسیجی

آقای من، عزیز من در انتظار تو ماندن، همه را به تنگ آورده و لحظه دیدارت رؤیایی بزرگ شده است. یارانت به تیغ جاهلیت کافران گرفتار گشته اند و در خموشی غروب دلتنگ و طولانی ات سخت غمینند. هرشب جمعه به همراهت رو به درگاه معبودشان دست به دعا برمی دارند که ای یکتای بی همتا، تو عنایتی بنما و آن دلداده را به دلدار رسان که اگر بر شکستن است سنگ صبور دل نیز شکست.

عزیز دل زهرا! باغ آرزوها به ‏شوق بهار روى ‏تو خزان ها را مى‏شمارد و چکامه‏هاى خونین شقایق را مى‏نگارد؛ نرگس ها داغ هجر تو بر سینه دارند؛ و لحظه  لحظه های عمرمان نمی گذرد مگر اینکه سراسر وجودمان پر است از انتقام صورت سیلی خورده و پهلوی شکسته ی ستون خیمه ی علی علیه السلام و به عشق نوای حیدری تو هستیم که آوای ملکوتیت را بشنویم که :

 أنا المنتقم

دل ، بی قرار نیست ادا در می آوریم

چشم انتظارنیست ادا در می آوریم

عمریست درتلاطم دنیا ولذّت است

وقف نگار نیست ادا در می آوریم

مرغی که هر زمان سر یک بام می پرد

دنبال یار نیست ادا در می آوریم

قلبی که دل به صحبت سرما سپرده است

فکر بهار نیست ادا در می آوریم

اصلاً دلی که مست ریا و ربا شود

گوشش به کار نیست ادا در می آوریم

برلب دعای ندبه و دل غرق شهوت است

این انتظار نیست ادا در می آوریم

آقا محبّ واقعی ات در میان ما

یک از هزار نیست ادا در می آوریم

 

ای امید سبز ما !

هر جمعه به جاده آبی نگاه می کنم و در انتظار قاصدکی می نشینم که قرار است خبر گامهای تو را برای من بیاورد، گامهای استوار و دستهای سبزت را. اگر بیایی، چشمهایم را سنگفرش راهت خواهم کرد. تو می آیی و در هر قدم، شاخه ای از عاطفه خواهی کاشت و قاصدکی را آزاد خواهی کرد. تو می آیی و روی هر درخت پر شکوه لانه ای از امید برای کبوتران غریب خواهی ساخت. صدای تو، بغض فضا را می شکافد. فضای مه آلودی که قلب چکاوکها را از هر شاخه درختش آویزان کرده اند. تو با دستهایت بر قلبهای شقایق ها رنگ سبز امید خواهی زد و با رنگ پر معنای دریا خواهی نوشت:" به نام خدای امیدها"!

تو می آیی در حالی که دستهایت پر از گلهایامام زمان علیه السلام نرگس است. تو دل سرد یکایک ما را با نواهای گرمت آفتابی می کنی و کعبه عشق را در آنها بنا خواهی کرد. دست نوازش بر سر میخک هایی خواهی کشید که باد کمرشان را خم کرده است. تو حتی بر قلب کاکتوسها هم رنگ مهربانی خواهی زد. تو می آیی و با آمدنت خون طراوت و زندگی در رگهای صبح جریان پیدا خواهد کرد...

مولای من ! وقتی بغض ناباور درد در حنجره ام زندانی است ، وقتی واژه ها در پستوی خاطرات گرد گرفته اند ، وقتی زبانم از تکرار کلام عاجز است ، وقتی می توانم با چشمانم سخن بگویم ، به کلام احتیاج نیست. وقتی نگاه من با نگاه تو آشناست ، زبان احتیاج نیست . پس چشمانم را به تو می سپارم تا در وسعت روشن نگاهت ، بغض های سبز درونم را با تو نجوا کنم.

اللهم عجل لولیک الفرج

التماس دعا

فاطمیه (س)

تارو پود مصطفی یک لاله  بود آن هم بسوخت...
 
 
 
من بی خیال حرمت مادر نمی شوم

با هر که غیر اوست برابر نمی شوم

ما راهمان ز دشمن مرتضی جداست

با دشمن پلید برابر نمی شوم